کنترپوان معکوس شدنی
جملاتی از کاربرد کلمه کنترپوان معکوس شدنی
مثال از کتاب اولِ کلاویه خوشآهنگ، فوگ سهصدایی شماره ۲ (BWV 847)، اثرِ یوهان سباستیان باخ؛ در اجرای اول، ابتدا سوژه (رنگ قرمز) با یک کنترپوانِ ثابت (رنگ آبی) همراه است که در اجرای دوم، کنترپوان معکوسشونده به بخش بالا و سوژه به بخش باس انتقال یافته است.
دو ملودی که یکدیگر را پیشتر همراهی کرده بودند و سپس دوباره آن را تکرار کنند اما این بار یکی از این ملودیها به بخش پایین یا ضعیفتر بخش منتقل شود (یا بالعکس)، بافت موسیقی وارونه میگردد. کنترپوان معکوس روشی است که در آن میتوان با مهارت، بخشهای مختلفِ یک قطعهٔ موسیقی را به پایین، بالا یا میانی جابجا کرد، بدون اینکه قواعد کنترپوان تغییر کند. در این شیوه بستگی به تعداد بخشها، به کنترپوان دولایه، سهلایه و چهارلایه تقسیم و نامگذاری میشوند. برای کنترپوان معکوس قوانینی وجود دارد که رعایت آنها الزامی است، چرا که منجر به ایجاد خطا بهخاطر معکوسنمودنِ کنترپوان میشود. فواصل در معکوسها به هفت شکلِ نهم (یا دوم)، دهم (یا سوم)، یازدهم (یا چهارم)، دوازدهم (یا پنجم)، سیزدهم (یا ششم)، چهاردهم (یا هفتم) و پانزدهم (یا اکتاو)، تغییر میکند. غیر از معکوس در اکتاو، دهم و دوازدهم، کاربرد بقیۀ فواصل گرچه امکانپذیر است اما در آثار موسیقی بسیار کمیاباند.