کمین زدن

معنی کلمه کمین زدن در لغت نامه دهخدا

کمین زدن. [ ک َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) کمین کردن. ( فرهنگ فارسی معین ) :
خاک درچرخ برین می زند
چرخ میان بسته کمین می زند.نظامی.فتنه به گوشه های دو چشمت نهان شده ست
آفت به کنجهای دهانت کمین زده ست.امیرخسرو( از آنندراج ذیل کمین ).و رجوع به کمین کردن شود.

معنی کلمه کمین زدن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) کمین کردن فتنه بگوشه های دو چشمت نهان شدست آفت بکنجها ی دهانت کمین زده است . ( امیر خسرو )

جملاتی از کاربرد کلمه کمین زدن

قصد از کمین، برهم زدن نظم دشمن کلاسیک، کاهش نیروی دشمن، و تضعیف روحیه آن‌ها است. در برخی موارد سعی می‌شود دشمن به سمت مورد نظر هدایت شود.
اونیاتی با قتل‌عام آکوما در ۱۵۹۹ میلادی، بدنام است. پس از مشاجرهٔ که منتهی به کمین زدن و مرگ سیزده اسپانیای از جمله برادرزاده/خواهرزاده اونیاتی خوان دی زالدیوار به دستان مردم آکوما شد، اونیاتی دستور انتقام وحشی را بر علیه پوئبلو آکوما [دهکده سرخ‌پوستان] صادر کرد. این پوئبلو کاملاً ویران شد. حدود ۸۰۰ تا ۱۰۰۰ مرد آکوما به قتل رسیدند.