کلیم ا

معنی کلمه کلیم ا در لغت نامه دهخدا

کلیم ا. [ ک َ مُل ْ لاه ] ( اِخ ) لقب حضرت موسی. ( ناظم الاطباء ). کلیم. لقب موسی علیه السلام. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
صد هزاران طفل سر ببریده شد
تا کلیم اﷲ موسی دیده شد.عطار.... و لقب او ( موسی ) کلیم اﷲ. ( تاریخ گزیده چ نوایی ص 38 ).
و رجوع به کلیم و موسی شود.

جملاتی از کاربرد کلمه کلیم ا

در جنگ ۴۸ هزار ارتشی، ۸۵ هزار بسیجی، بیش از ۳۳ هزار دانش آموز، بیش از سه هزار و ۵۰۰ دانشجو، سه هزار و ۳۱۷ روحانی، ۸۸ مسیحی، ۱۸ کلیمی و ۹ زرتشتی کشته شدند. علاوه بر این دو هزار تبعه غیر ایرانی نیز که همراه با نیروهای ایرانی می‌جنگیدند در جنگ هشت ساله کشته شدند.
فهرست اسامی این افراد بدین شرح است: رحیم کلیمی بوکانی همراه با خانواده‌اش در روستای شهریکند، شالوم در روستای درمان، چوکل و کاکه به همراه خانواده در روستای سنجاق، کهن اسحاق به همراه همسرش به نام مریم در روستای کچ آباد.
او در خانواده‌ای کلیمی در اصفهان به دنیا آمد. حرفهٔ پدرش، رحیم یروشالمی، صنایع دستی و فیروزه کوبی بود. روبن در ۱۲ سالگی به دلیل فقر خانواده ترک تحصیل کرد و کار پدر را پی گرفت. او همچنین از استادانی مانند الیاهو و سلیمان صدیق پور بهره برد.
همچنین کتابخانه ملی و بین‌المللی کلیمی که بزرگ‌ترین منبع کتاب‌ها و تاریخ قوم یهود را شامل می‌شود، متعلق به این دانشگاه است.
سودای قوم شوق کلیم اللهی ببرد آن نعره اناالله و نور شجر نماند
افروخت شمع طور ز بیتابی کلیم کاری که صبر کرد تقاضا نمی کند
داغ می‌ماند کلیم ار لاله‌زار از دست رفت هرچه دشوارست ما بر خویش آسان می‌کنیم
تا دیده‌ای به گلشن رخسار او کلیم همچون نسیم نکهت گل با نگاه ماست
داوود شیرازی٬ نوازندهٔ سرشناس تار در دوران قاجار٬ اهل ایران بود. او از مشهورترین موسیقیدانان کلیمی در ایران بوده است.
به صورت چون زدی لطفش تکلم کلیم الله کردی دست و پا گم
ید بیضای کلیم است تو را کز اثرش بر تن خصم تو هر موی یکی اژدرهاست
سرهای حجاری شده از حاکمان و افراد مشهوری نظیر سقراط در برخی جاها هنوز باقی مانده‌است و شبیه مجسمه‌های نیم تنه فردی حاکمان کلیمی یونانی بر روی سکه‌ها می‌باشد؛ که نشان می‌دهد که پرتره‌های یونانی موفق به انجام رساندن شباهتی مناسب شده‌اند و موارد محکم‌کننده نوعی تملق برای سقراط است چرا که او مشهور و معروف به ژست صورت بودن است.
تنبیه منکران سخن می توان کلیم گر اژدهای خانه بآنها رها کنم
گر از عصای کلیم اوفتاده دل در خوف زتو بهر طرفی رسته نخلهای رجاست
بس که می‌میرد برای خشم و ناز او کلیم عندلیب غنچه‌های چین ابرو می‌شود
از آستین خامه والای من کلیم یکبار دست خواهش معنی بدر نرفت
برادرش کلیم الله خان نیز برای تیم ملی هاکی روی چمن پاکستان بازی می کرد. سمیع الله در سال 1982 زمانی که کاپیتان تیم پاکستان بود از هاکی بین المللی بازنشسته شد. سمیع الله خان بعداً تیم هاکی پاکستان را مدیریت کرد و در سال 2005 کنار رفت.