کلاه گر

معنی کلمه کلاه گر در لغت نامه دهخدا

کلاه گر. [ ک ُ گ َ ] ( ص مرکب ) کلاه ساز. کلاه دوز. آنکه کلاه سازد : بوبکر و عمر... را به دوزخ فرستدو کفشگران درغابش و کلاه گران آوه و جولاهگان قم و سفیهان ورامین را به بهشت فرستد. ( کتاب النقض ص 583 ).

معنی کلمه کلاه گر در فرهنگ فارسی

کلاه ساز . کلاه دوز

جملاتی از کاربرد کلمه کلاه گر

تاج زر گر بودش فتنه ی از بهر خود است فتنه این است که در زیر کلاه نمد است
سروین (سربند):دستمالی است که به دور عرق چین یا همان کلاه مردان پیچیده می‌شد و اکثراً در این نواحی رنگ آن مشکی و تیره بود.
با کلاه نمد و صورت رنگین امروز خامه موی در این شهر قلندر باشد
سرو ومهت نخوانم،خوانم چرا نخوانم هم ماه با کلاهی هم سرو باقبایی
همی دید از دور ارژنگ شاه دمادم ز سر برگرفتی کلاه
ولی تا باز را در سر کلاه است کجا درخورد دست پادشاه است
یکی از عروسک‌های محبوبی که در سال ۱۳۹۱ توسط گروه ایرج طهماسب و حمید جبلی ساخته شد و به جمع شخصیت‌های کلاه قرمزی ۹۱ پیوست شخصیت «جیگر» است؛ عروسک خری که با نام «جیگر» خیلی زود توانست به عنوان یکی از کاراکترهای محبوب صدا و سیمای ایران در نوروز ۱۳۹۱ بدل شود.
رسوم خدایی چو ندهی رواج کلاه گدایی ست بهتر ز تاج
بگو ای باد آن سر خیل رعنا پادشاهان را سر کج افسران تاج سر زرین کلاهان را
قدر تو چرخ را ربوده کلاه حلم تو کوه را گرفته قلر
چو شادان نشیند کسی با کلاه بخم کمندش رباید ز گاه
بگوید بدو هرچ داند ز شاه اگر سر دهد گر ستاند کلاه