کعبه ویران کن. [ ک َ ب َ / ب ِ ک ُ ] ( نف مرکب ) ویران کننده کعبه. آنکه کعبه را خراب کند. خطابی ناسزاگونه کسی را که شقاوت او را بیان کردن خواهند : زهی کعبه ویران کن دیرساز تو ز اصحاب فیلی نه ز اصحاب غار.خاقانی.
معنی کلمه کعبه ویران کن در فرهنگ فارسی
ویران کننده کعبه . آنکه کعبه را خراب کند. خطایی ناسزا گونه کسی را که شقاوت او را بیان کردن خواهند.
جملاتی از کاربرد کلمه کعبه ویران کن
دلبر آن به که به آزار دلم شاد کند کعبه ویران کند و بتکده آباد کند
سنباد سعی کرد کلیهٔ مخالفان خلافت عباسی در ایران را با خود همراه سازد و چون خود او زرتشتی بود و میخواست زرتشتیان را نیز با خود همراه سازد عنوان کرد که پایان تسلط اعراب بر ایران نزدیک است و تا کعبه ویران نشود نمیتوان آفتاب را دوباره قبله کرد، اما روشن نیست که موضع رهبران زرتشتی در برابر او چه بودهاست.
دل نیاید بتنگ از غم عشق کعبه ویران نگردد از حجاج
صلاحم عشق شد کفرم یقین انکار ایمانم محبت کعبه ویران میکند بتخانه میسازد
آن شقی خاندان کرد از پی اثبات خصم کعبه ویران کرده است از جهل و خیبر ساخته
تا در بیت الحرام از آتش بیگانه سوخت کعبه ویران شد حرم از سوز صاحبخانه سوخت
چو دل بمرد ز تن فعل نیک چشم مدار جهان خراب بباشد چو کعبه ویران شد
به نیکی اگر مصر معمور شد به تنگی کجا کعبه ویران شود