کشیک خانه. [ ک َ / ک ِ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) جائی است که بدانجا کشیکچیان می مانند. ( آنندراج ). قراولخانه. پاسدارخانه. - غلامان کشیکخانه ؛ غلامانی که کار نوبت داری و کشیک انجام می دادند و در کشیک خانه جای داشتند. - سواران کشیک خانه ؛ سوارانی بودند که به دوران مظفرالدین شاه حفظ او را می نمودند. سواران گارد سلطنتی.
معنی کلمه کشیک خانه در فرهنگ فارسی
( اسم ) محلی که کشیکچیان در آن اقامت کنند پاسدار خانه .
معنی کلمه کشیک خانه در دانشنامه آزاد فارسی
کِشیک خانه نامی که در روزگار صفویه و قاجاریه به سازمان نگهبانان شاهی و بناهای سلطنتی و محل این سازمان اطلاق می شد. بالاترین مقام کشیک خانه را در روزگار صفویه «ایشیک آقاسی باشی» و در دورۀ قاجار «کشیکچی باشی» و کسانی را که در خدمت وی بوده اند کشیکچی می گفتند. در دورۀ قاجاریه اهل کشیک خانه به ترتیب مقام، غلام پیشخدمت، قوللر آقاسی، یوزباشی و غلامان بوده اند. در عهد ناصری، سواران کشیک خانه را غلام کشیک خانه می خوانده اند و ریاست این گروه را قوللر آقاسی برعهده داشته است. در روزگار قاجار، مقام کشیکچی باشی از اهمیت بسیار برخوردار بوده است، چنان که فتحعلی شاه قاجار این مقام را به یکی از پسرانش، امام وردی میرزا داده بود.
جملاتی از کاربرد کلمه کشیک خانه
هر سه برادر در جوانی نزد پدر بازگشتند. دیمیتری بر سر ارثیه بر جا مانده از مادرش، با فیودور مرافعه داشت و حتی برگزاری جلسه حل اختلاف در محضر پدر زوسیما، پیر صومعه، نیز به حل مشکل کمکی نکرد. فیودور و دیمیتری هر دو دل به دختری به نام گروشنکا باخته بودند. دیمیتری برای رسیدن به گروشنکا دست از نامزدش، کاترینا شسته بود و فیودور هم یک بسته سه هزار روبلی آماده کرده بود تا در صورتی که به دیدنش بیاید، به او هدیه بدهد. دیمیتری سه هزار روبلی را که کاترینا به او سپرده بود تا به مسکو حواله کند، در یک روز خرج کرد تا دل گروشنکا را به دست آوَرَد. اما از این بابت احساس گناه میکرد. دیمیتری تلاش میکرد به هر طریق ممکن، سه هزار روبل به دست آورد و به کاترینا برگرداند. یک بار برادرش آلیوشا را مامور کرد که نزد پدرشان برود و از او سه هزار روبل مطالبه کند؛ چون معتقد بود فیودور اخلاقاً به او بدهکار است، اما تقریباً بلافاصله منصرف شد. دیمیتری که به دلیل اختلافش با فیودور در خانه دیگری سکنی گزیده بود، شبها نزدیکی خانه فیودور کشیک میکشید تا مبادا گروشنکا به دیدن پدرش برود. حتی یک بار به خیال این که گروشنکا به آنجا رفتهاست، با عصبانیت وارد خانه شد و فیودور را به سختی کتک زد.
بامداد روز پنجشنبه دوازدهم تیر ماه ۱۳۰۳، ساعت دو سه شب بود که دو نفر ناشناس پیرامون خانهٔ عشقی کشیک میکشیدند. عشقی به توصیه دوستانش از خانه بیرون نمیرفت و کسی را هم نزد خود نمیپذیرفت. تمام شب پنجشنبه دوازدهم تیر ماه ۱۳۰۳ را عشقی ناراحت به سر برده بود. صبح آن شب عشقی، خسته، لب حوض دستهایش را میشست. پسرعموی او که از چندی پیش مراقب او بود بیرون رفته بود. کلفت خانه هم برای خرید رفته بود و در خانه را باز گذاشته بود. در حیاط باز شد و سه نفر بدون اجازه وارد خانه عشقی شدند، عشقی از آنها پرسید که چه کار دارند؟ آنها جواب دادند که شب گذشته، شکایتی از سردار اکرم همدانی به منزل او دادهاند که عشقی آن را به چاپ برساند و اکنون برای گرفتن جواب عریضه آمدهاند. عشقی خندان تعارف کرده و میخواست برای پذیرایی آنها را به اتاق ببرد و درحالی که با یکی از آنان صحبت کنان جلو میرفت، یکی از دو نفر، از عقب تیری به سوی او خالی کرد و بیدرنگ هر سه نفر فرار کردند. عشقی فریاد کشید و خود را به کوچه رسانید. در آنجا از شدت درد به جوی آب افتاد. همسایهها به صدای تیر و فریاد عشقی جوان، سراسیمه از خانه بیرون ریختند و «محمد هرسینی» نوکر مخبرالدوله قاتل را دستگیر نمود. اسم قاتل «ابوالقاسم بهمن» و از مهاجرین قفقاز بود.
-هارپاگون: من هر چیز را که دلم بخواهد قایم میکنم و هر قدر که بخواهم کشیک میدهم. این جاسوسها اعمال مرا تحت نظر میگیرند. مبادا از محل پولهای من هم بوئی برده باشند. نکند تو بروی و در همهجا هو بیندازی که من در خانهام پول دارم و مخفی کردهام.