کشیده قد

معنی کلمه کشیده قد در لغت نامه دهخدا

کشیده قد.[ ک َ / ک ِ دَ / دِ ق دد ] ( ص مرکب ) بلندبالا. درازاندام. بلنداندام. بلندقامت. کشیده قامت. کشیده اندام. ( یادداشت مؤلف ). قامت رسا. آخته بالا : از این کشیده قدی ، گشاده خدی ، لاغرمیانی. ( سندبادنامه ص 237 ).

معنی کلمه کشیده قد در فرهنگ فارسی

بلند بالا . دراز اندام

جملاتی از کاربرد کلمه کشیده قد

تا سر کشیده‌اند، به پایان رسیده‌اند کم‌عمرتر ز شعله خارند لاله‌ها
ای حشر خلق را به شکر خواب نیستی بگذار یک دو روز که طوفان کشیده اند
کوههای سر به فلک کشیده دامان بدنبالش می کشیدند
مغر مال نهان و پهلو زن پوست چون ستر در کشیده به تن
نیل محبّت تو چو دانی که از ازل ای نور دیده بر رخ جان‌ها کشیده‌اند
گهی باده کشیده تا به مستی گهی نعره رسیده تا سماوات
کمان آهِ که یارب کشیده تا گوش است؟ که طرّة تو به آن پردلی زره‌پوش است
چو ابری ابروانش بر گلستان کشیده سایبان‌ها بهر مستان
تویی کشیده بصید هر دل بقصد هر سر بزجر هر تن به بی وفایی ز غمزه تیری ز عشوه تیغ و ز مار خنجر
کارم به جان وکارد سوی استخوان رسید از بس زبان طعن که در ما کشیده اند