کاکی بن نعمان. [ ی ِن ِ ن ُ ] ( اِخ ) یکی از افراد خاندان کاکی است. رابینو در سفرنامه درباره آن خاندان چنین آرد: خاندان کاکی حکمرانان اشکور در گیلان بوده اند. این خاندان در ابتداء امر به کمک دعاة علوی برخاستند و آنان را در استیلاء بر طبرستان یاری کردند و بعداً از آنان برگشته خود را حاکم گیلان و نواحی اطراف دانستند. برخی از افراد این خاندان بدین قرارند: کاکی بن نعمان ( 220 هَ.ق. ). فیروزان بن نعمان. مقتول در 289 هَ.ق. لیلی بن نعمان مقتول در 308 هَ.ق. ماکان بن کاکی بن نعمان - کسی که طبرستان را تحت سیطره خود درآورد. مقتول به سال 329 هَ.ق. ( سفرنامه رابینو بخش انگلیسی ص 140 ).
معنی کلمه کاکی بن نعمان در فرهنگ فارسی
یکی از افراد خاندان کاکی است
جملاتی از کاربرد کلمه کاکی بن نعمان
از ابوحنيفه نقل شده است كه گفت : (او را در كودكى ديدم و از او پرسشهايى كردم چنانپاسخ داد كه گويى از سرچشمه ولايت سيراب شده است . براستى امام موسى بن جعفر(ع ) فقيهى دانا و توانا و متكلمى مقتدر و زبر دست بود). محمّد بن نعمان نيز مى گويد:(موسى بن جعفر را دريايى بى پايان ديدم كه مى جوشد و مى خروشيد و بذرهاى دانشبه هر سو مى پراكند).
و ابـوعـمـرو كـشـى گـفته كه اجماع كرده اند اصحاب ما بر تصحيح هرچه صفوان روايتنـمـوده و در عـلم فـق او را مـسـلم داشـتـه انـد و صـفـوان درمـال تجارت شريك بود با عبداللّه بن جندب و على بن نعمان كه از جمله مؤ منان بودند وهـر يـك از ايـشـان در روزى پـنـجـاه و يـك ركـعـت نماز مى گزاردند. پس در بيت الحرام باهـمـديـگـر عهد نمودند كه هر يك از ايشان كه بعد از ديگرى ماند نمازهاى او را بگزارد وروزه او را بـدارد. چـون صـفـوان بـعـد از ايشان ماند بر آن عهد هر روز يك صد و پنجاه وسـه ركـعـت نـمـاز مـى گـزارد و در هـر سـال سـه مـاه روزه مـى داشـت و زكـاتمـال خود را سه بار اخراج مى نمود و همچنين هر تبرعى كه از براى خود مى كرد از براىايشان دو برابر به جا مى آورد و ثواب آن را به روح آن برادران مؤ من هديه مى فرمود!و ورع او بـه مـرتـبـه اى بـود كه در بعضى از سفرها شتر كسى را به كرايه گرفتهبـعـضـى از احـبـاب او بـه طـريـق وديـعـت دو ديـنـار بـه او داد كـه آن را بـهاهـل كـوفـه رسـانـد صـفـوان از مـكـارى خود تا اذن نطلبيد آن را در ميان بار ننهاد. انتهى.(170)
و از سوى ديگر، تمام رواياتى را كه محمّد بن يعقوب كلينى ، و ابوجعفر محمّد بنبابويه، و شيخ سعادتمند مُفيد محمّد بن محمّد بن نعمان ، و سيّد بزرگوار مرتضى وهمه كسانى را كه كتاب فهرست و اسماء الرجال و غيرِ اين دو كتاب در بردارد،و جدّم ابى جعفر طوسى از ايشان نقل كرده - كه خداوند جلّ جلاله از ايشان خشنود گردد، واحسان خويش را به آنان دو چندان گرداند! - به چندين طريق از جدّم ابى جعفر طوسى نقل مى كنم .
شخصى (پركينه ) به نام حارث بن نعمان فِهرى نزدرسول خدا(ص ) آمد و در جمع اصحاب ، به آن حضرت گفت : اى محمد! تو به ما امر كردىكه گواهى به يكتايى خدا بدهيم و پيامبرى تو را تصديق كنيم ، پذيرفتيم ، به مادستور دادى ، نمازهاى پنج گانه را به جاى آورديم ، دستور حج به ما دادى ،قبول كرديم ، به اين امور اكتفا نكردى تا اين كه بازوى پسر عمويت را گرفتى و بلندكردى و او را بر ما برترى دادى و گفتى : (هر كسى كه من رهبر او هستم ، پس اين على(ع ) رهبر او است )، آيا اين كار را از پيش خود كردى يا از طرف خدا انجام دادى ؟
1 - عكس العمل امام عليه السلام عمرو بن نعمان جعفى گفت : امام صادق عليه السلام را دوستى بود كه هر جا حضرت مىرفت از او جدا نمى شد. وقتى حضرت به محلى به نام حذائين مى رفتند، او و غلامشدنبال حضرت مى آمدند.
واقدى متوفاى سال 207 در مغازى نقل مى كند: وقتى كهرسول خدا صلى الله عليه و آله از قبا وارد مدينه شد، مهاجران نيز به مدينه آمدند، اهل مدينه در جاى دادن به مهاجرين مسابقه گذاشتند، آخرالامر قرار بر قرعه شد، وهر كس با اصابت قرعه بعضى از آنها را در خانه خود جاى داده و به عايدات شريك كردند و آن نهايت ايثار و فداكارى بود، زنى به نام ام العلاء گويد: عثمان بن مظعون برادر رضاعى رسول خدا صلى الله عليه و آله نصيب ما شد و تا وفاتش در خانه ماماند - رسول خدا صلى الله عليه و آله تا ساختن حجره هايش درمنزل ابوايوب انصارى بود، على بن ابيطالب عليه السلام درمنزل حارثة بن نعمان ساكن گرديد و حتى حضرت فاطمه عليهاالسلام را به آنجا عروس آورند.(420)
692 - عمر بن نعمان جعفى گويد: امام صادق عليه السلام دوستى داشت كه همواره دركنار حضرت بود و از ايشان جدايى نمى كرد روزى به غلام خود گفت : اى زنا زاده كجابودى ؟ امام صادق عليه السلام دستش را بالا برد و محكم به پيشانى خود كوبيد سپسفرمود: سبحان الله ! آيا به مادر او نسبت زنا مى دهى ؟ من معتقد بودم كه تو داراى ورع وپرهيزكارى هستى ولى اكنون پرهيزكارى در تو نيست . عرض كرد: فدايت گردم ، مادراين غلام اهل سند و مشرك بوده . حضرت فرمود: آيا نمى دانى كه هر امتى براى خودنكاحى دارد؟ از من دور شو. - راوى گويد: - من ديگر آن مرد را همراه حضرت نديدم تا اينكه مرگ بين او و حضرت جدايى افكند.
ازین قضیه برآشفت، حرث بن نعمان که بُد منافق و کافر دل و خبیث و شریر
زنگبار رفته رفته از مرکز معاملات بردهداری و مرکز کشت میخک به مرکز اقتصادی ممالک آفریقایی توسعه یافت. سعید ابن سلطان در سال ۱۸۳۲ پایتخت حکومتی خود را به شهر زنگبار انتقال داد و در ۱۸۴۰ نیز این انتقال را رسماً اعلام کرد. او در سال ۱۸۳۶ روابط دیپلماتیک با ایالات متحده آمریکارا آغاز و نیز در سال ۱۸۴۰ روابط دیپلماتیک با بریتانیای کبیر را از سر گرفت. در سال ۱۸۴۰ میلادی سعید بن سلطان نماینده شخصی خود «احمد بن نعمان الکعبی» را به عنوان اولین سفیر عرب بهوسیله کشتی شخصی خود که بنام سفینهٔ «سلطانه» معروف بود به نیویورک فرستاد. این کشتی اولین کشتی عربی بود که به نیویورک میرفت.
پيامبر خدا (ص ) از باغ هاى هفتگانه ، شش باغ را وقف كرده بود و اين صدقه رسول خداست . مقدارى هم از زمين هاى بنى نضير، به ابوبكر و عبدالرحمان بن عوف وابودجانه بخشيده بود. و از قلعه هاى خيبر به همسرانش ، و فدك را هم به فاطمه (ع )عطا كرده ، به حمزة بن نعمان عذرى نيز به قدر پرتاب يك چوبه تير از زمين هاى وادى القرى بخشيده بود.
عمرو بن نعمان جعفى گفت : امام صادق عليه السلام را دوستى بود كه هر جا حضرت مى رفت از او جدا نمى شد. وقتى حضرت به محلى به نام حذائين مى رفتند، او و غلامش دنبال حضرت مى آمدند.