کانسه گر

معنی کلمه کانسه گر در لغت نامه دهخدا

کانسه گر. [ س َ / س ِ گ َ ] ( ص مرکب ) کاسه گر. کاسه ساز. ( ناظم الاطباء ). رجوع به کاسه گر شود.

جملاتی از کاربرد کلمه کانسه گر

جوی اشگ از دیده هر سو کن روان کانسهی سرو خرامان میرسد
و از منوچهر این سودها بود که سلم و تور را به کین ایرج که نیایش بود [بکشت] و از آسیب رسانیدن به جهان بازداشت و از زمین پدشخوارگر (=مازندران) تا بن گوزگ (شاید میان گوزگان و جیحون) که افراسیاب گرفته بود، به پیمان از افراسیاب بازستد و به ملکیت ایرانشهر آورد و افزودن دریاچه کانسه (=هامون) که افراسیاب آن را پایمال کرده بود و آب را از آن روانه ساخت».
بندهای ۹۱ تا ۹۶ به اَستوت ارته[Latin ۶۹] که همان سوشیانس یا آخرین منجی است؛ و ظهور او از دریای کانسه در سیستان و پیروز نیروهای خیر بر شر اختصاص دارد..
بندهای ۹۱ تا ۹۶ به اَستوت ارته[Latin ۱۷] که همان سوشیانس یا آخرین منجی است؛ و ظهور او از دریای کانسه در سیستان و پیروز نیروهای خیر بر شر اختصاص دارد..