کاسم ده

معنی کلمه کاسم ده در لغت نامه دهخدا

کاسم ده. [ س ِ دِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان بالا خیابان بخش مرکزی شهرستان آمل ، واقع در 7هزارگزی جنوب باختری آمل. دشت و معتدل مرطوب و مالاریائی و دارای 340 تن سکنه است. آب از آلش رود دارد. محصول آن برنج و مختصر غلات و لبنیات و توتون و سیگار و شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی زنان شال بافی است. راه مالرو دارد. تابستان به ییلاق کین میروند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

جملاتی از کاربرد کلمه کاسم ده

شادباش ای قدر تو جائی رسیده کاسمان وهم را زادراک جاهت پای در گل یافته
جوهر تاجش چو اختر ز آسمان تابنده باد کاسمان ملک را پر زیب و زیور کرده اند
از جمله مؤسسات آن می‌توان به مؤسسه حقوق رسانه‌های دیجیتال در دانشگاه کاسم باندیت اشاره کرد. مجله دانشگاه در سال ۱۹۹۹ شروع به کار کرد.
جاه و مقدار تو از زینت بدان موضع رسید کاسمان عقل و جان در تحت چونین جاه باد
ای تو را در وجوه شمع و شکر نقد هر کیسه کاسمان بر دوخت
چند گویم هر نفس کاهم ز گردون درگذشت کاسمان از آتش آهم دخانی بیش نیست
نصرت‌الله کاسمی (زادهٔ ۱۲۹۰ در تهران - درگذشت ۱۳۷۴ ساری) پزشک، شاعر و نمایندهٔ مجلس بود.
ماه را گو روی درکش کاسمان را مهر نیست صبح را گو دم مدم کافاق را همدم نماند
بر زمین بخرام ای شمس حقیقت کاسمان گوید از رشک و حسد یالیتنی کنت تراب
بانگ ماتم غلغل اندر عالم بالا فکند کاسمان نخل بلندی این چنین از پا فکند
کوس‌رز آمل، کاسِ ناتل‌کنار نور، کاسگرمحله نور، کاسمان کلای بابل و کَسلیان سوادکوه از نام‌های برگرفته از قوم کاس در سرزمین باستانی تپورستان و مازندران می‌باشد.
نخستین دبیر این سازمان نصرت‌الله کاسمی پزشک و استاد دانشکده پزشکی دانشگاه تهران، نماینده مجلس (دوره ۱۶)، وزیر مشاور، عضو هیئت مؤسس و دبیرکل حزب ملّیون، مدیرعامل سازمان خدمات شاهنشاهی، و بعد از او محمدحسین ادیب استاد دانشگاه تهران این سمت را برعهده گرفت.
ای به جایی کاسمان منت پذیرد گر دهی جایش کجا اندر جوارت
سقانفار کاسمان کلا مربوط به دوره قاجار است و در شهرستان بابل، بخش گتاب، دهستان گتاب شمالی، روستای کاسمان کلا واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۶ اسفند ۱۳۸۶ با شمارهٔ ثبت ۲۱۹۷۴ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
بر خلایق راتب جودت از آن جاری تر است کاسمان یابد درو هرگز مجال احتباس