کارشکنی کردن

معنی کلمه کارشکنی کردن در لغت نامه دهخدا

کارشکنی کردن. [ ش ِ ک َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بهتان زدن و افترا زدن و رسوا کردن و مانع شدن از پیشرفت کار. ( ناظم الاطباء ). مانعها بچاره و حیله برای پیش نرفتن کار کسی بکار بردن.

معنی کلمه کارشکنی کردن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - ممانعت کردن از پیشرفت کار . ۲ - سخن چینی کردن نمامی کردن . ۳ - بهتان زدن افترا زدن .

جملاتی از کاربرد کلمه کارشکنی کردن

در سال ۱۳۳۱ قیام و جنبشی دهقانی علیه خان‌های منطقه در روستاهای کُردنشین جنوب آذربایجان غربی شکل گرفت. در دوران نخست‌وزیری محمد مصدق و گذراندن طرح‌ها و قوانین جدید از جمله قانون مربوط به «سهیم کردن رعایا در درآمدهای حاصله» و حذف عوارض و اختصاص درصدی از سهم مالکان برای فعالیت‌های عمرانی و آبادی روستاها، مردم حامی دولت و برنامه‌ها و قوانین مصوبه بودند و در مقابل مالکین و صاحبان قدرت محلی مخالفت کرده و به عناوین مختلف در صدد کارشکنی برمی‌آمدند. در منطقهٔ بوکان، پنج شخصیت محلی که اسامی آن‌ها عبارت بود از حسین فاتحی بوکانی، قاسم کریمی، عبدالله ایرانی، محمدرئوف، طاها غفوری؛ اقدام به شورش علیهٔ حاکمیت و ظلم و ستم خان‌های منطقه کردند.
این کتاب به صورت موازی داستان چند نفر را که همگی عضو یک خانواده بزرگ هستند دنبال می کند، سام راف رئیس هیئت مدیره شرکت داروسازی راف در طی حادثه ای کشته می‌شود و دخترش الیزابت جای او را در هیئت مدیره می گیرد، در حالیکه همه اعضای هیئت مدیره قصد دارند الیزابت را وادار به عمومی کردن سهام شرکت کنند، الیزابت متوجه می‌شود که کسی از همان اعضا سعی در کارشکنی و ایجاد خسارت و ضرر و زیان برای شرکت را دارد و حتی مرگ پدرش هم صرفاً یک حادثه نبوده است، تلاش برای یافتن خائن آغاز می شود...