کار پیش رفتن

معنی کلمه کار پیش رفتن در لغت نامه دهخدا

کار پیش رفتن. [ رَ ت َ ] ( مص مرکب ) پیشرفت کردن امر. جلو رفتن کار :
گر سر ترک کلاه فقر داری ای فقیر
چارترکت باید اول تا رود کار تو پیش
ترک اول ترک مال و ترک ثانی ترک جاه
ترک ثالث ترک راحت ترک رابع ترک خویش.خواجه سلمان ( از آنندراج ).زاهد نخوری نقل فریبی بتو گفتم
کاری نرود پیش اگر توبه ز می هست.ظهوری ( از آنندراج ).

معنی کلمه کار پیش رفتن در فرهنگ فارسی

پیشرفت کردن امر جلو رفتن کار

جملاتی از کاربرد کلمه کار پیش رفتن

هران کس که در کار پیشی کند همه رای وآهنگ بیشی کند
بی‌گنهی تات کار پیش نیاید وانگه که‌ت تب گلو گرفت گنه‌کار
که ما را یکی کار پیش است سخت بگوییم با شاه پیروزبخت
من آیم به فرمان این کار پیش ز بهر تو دارم تن و جان خویش
یکی کار پیش است با درد و رنج به آغاز رنج و به فرجام گنج
دلم بر کار عشق انکار دارد لیک می دانم ز خوی او که صدره دیگرش این کار پیش آید
به اندیشه در کار پیشی کنیم بسازیم با شاه وخویشی کنیم
کاش این فکر پیش ازین کردی غم این کار پیش ازاین خوردی
که آید ز گردان بدین کار پیش به سیری نیامد کس از جان خویش
چنین برگزینی همی رای خویش ندانی که چون آیدت کار پیش