کار به ساز کردن. [ ب ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) کار چون زر شدن. ( آنندراج ) رجوع به همین لغت شود. به نیکی انجام شدن امر : دنیا چو تو چشم باز کردی هیچ است هر کار کزو به ساز کردی ، هیچ است چون صورت آئینه تماشاش خوش است چون دست طمع دراز کردی هیچ است.محمد ابراهیم فارغا ( از آنندراج ).
جملاتی از کاربرد کلمه کار به ساز کردن
عثمان با داشتن ینی شهیر تلاشهای خود را بر شهرهای پر وسعت و گوشهگیر متمرکز کرد که از بورسا آغاز شد، بیخبر از اینکه این آخرین جنگ به انتخاب او خواهد بود. عثمان دستور ساخت دو قلعه را برای نظارت و تسلط بر شهر را داد، بعد از آن با اتمام ساخت قلعه، عثمان پادگانهای گستردهای را در اختیار قلعهها قرار داد. این کار به افرادش اجازه میداد که تا محاصره را تشدید نمایند و از رسیدن هرگونه خوراک به بورسا جلوگیری نمایند. محاصره عثمانی بین ۶ تا ۹ سال ادامه داشت، این اقدام به این علت بود که عثمانیها فاقد ابزارهای محاصره بودند و پیش از این هرگز یک شهر استوار بزرگ را تسخیر نکرده بودند.
گه کار به عشق دلبرت میافتد گه راه به فکر دیگرت میافتد
بدو داد کین حرف را وقت کار به نام خود و خصم خود برشمار
ولی از جور این چرخ سیه کار به پیش چشم ما عالم سیاهست
گر گشاید گره از کار به جادوی و به سِحر سالها خدمتِ جادوگر و سَحار کنم
باز فانی شوی به آخر کار به سگان باز دار این مردار
صنما، بیتو مرا کار به جان آمده گیر دلم از درد فراقت به فغان آمده گیر