چکامه گوی

معنی کلمه چکامه گوی در لغت نامه دهخدا

چکامه گوی. [ چ َ م َ / م ِ ] ( نف مرکب ) گوینده و سراینده چامه. قصیده سرای. شاعر و چکامه سرا. آن کس که شعر از نوع قصیده سراید. و رجوع به چکامه و چکامه سرای شود.

جملاتی از کاربرد کلمه چکامه گوی

زبان مادری رجوی ترکی است. رجوی زبان و ادبیات پارسی را بسیار دوست دارد و دارای دانشی در خور در ادبیات پارسی است. برادرش نیز از چکامه سرایان پارسی گوی است. رجوی پیشتر خواهان تحصیل در رشتهٔ زبان و ادبیات پارسی بوده است. او همچنین در آشپزی غذاهای سنتی ایرانی مهارت دارد.