چهار کردن

معنی کلمه چهار کردن در لغت نامه دهخدا

چهار کردن. [ چ َ / چ ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تربیع. ( یادداشت مؤلف ).

جملاتی از کاربرد کلمه چهار کردن

در این کتاب‌ها ماجراهای گروهی از لوکوموتیوهای انسان‌شناس و وسایل نقلیه جاده‌ای دنبال می‌شود که در جزیره داستانی سودور زندگی می‌کنند. این کتاب‌ها بر اساس داستان‌هایی است که ویلبرت برای سرگرم کردن پسرش کریستوفر در دوران بهبودی از سرخک می‌گفت. بسیاری از داستان‌های چهار سری نخست بر اساس تجربه شخصی آیدری از حوادث مختلف است.