چنگال زدن

معنی کلمه چنگال زدن در لغت نامه دهخدا

چنگال زدن. [ چ َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) دست زدن. بمجاز دلبسته شدن بچیزی. متوسل شدن :
چنگال مزن در این شتابنده
کت زود کند ز خویشتن زایل.ناصرخسرو.

معنی کلمه چنگال زدن در فرهنگ فارسی

دست زدن بمجاز دلبسته شدن بچیزی . متوسل شدن .

جملاتی از کاربرد کلمه چنگال زدن

کرکس سیاه پرنده‌ای نسبتاً بزرگ از گروه پرندگان شکاری است. معمولاً طول آن ۶۵ سانتی‌متر و گستردگی دو سر بال‌هایش ۱٫۵ متر است و بین ۲ تا ۲٫۷۵ کیلوگرم وزن دارد. پوشش بال و پر این پرنده عمدتاً سیاه و برّاق است و سر و گردنی بدون پر با پوستی تیره و چروکیده به رنگ خاکستری دارد. عنبیهٔ این جانور، قهوه‌ای است و دو ردیف ناقص مژه در پلک بالایش و دو ردیف ناقص در پلک پایینش دارد. پاهای این پرنده سفید مایل به خاکستری است و دارای دو انگشت بلند اما با بافتی ناچیز در جلوی هر پایش است. پاهایش صاف و نسبتاً ضعیف هستند و توانایی کمی در چنگ زدن دارند؛ به‌طوری‌که چنگال‌هایش نسبتاً کند بوده و برای چنگ‌زدن طراحی نشده‌اند. بدون پر بودن پوست کرکس سیاه در نواحی سر و گردن، می‌تواند با دفع گرمای بدن او در ارتباط باشد.