چم کرد

معنی کلمه چم کرد در لغت نامه دهخدا

چم کرد. [چ َ ؟ ] ( اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: قریه ای است از قرای بلوک فارس. ( از مرآت البلدان ج 4 ص 262 ).

معنی کلمه چم کرد در فرهنگ فارسی

مولف مر آت البلدان نویسد : قریه ایست از قرای بلوک فارس .

جملاتی از کاربرد کلمه چم کرد

چون گذر کردی از این و آن به عشق جامه درپوش از صفاتش ذات وار
بنهاد سر بگوش تو و کرد مو بمو از عشق بی قراری او نکتها نهان
سفر این کسان چه کرد کند؟ به جز از پا و سر که درد کند؟
افسانه کرد در جوشقان قالی از افسانه شاهنامه برگرفته شده‌است که به نژادشناسی اقوام کرد اشاره دارد،
پس آنکه دسته کرد آن شاه بطحا دو شاخ سنبل ریحانتین را
از فیلم‌ها یا برنامه‌های تلویزیونی که وی در آن نقش داشته است می‌توان به برای پسران اشاره کرد.
سفر کردی ندیدستی ره خود بکلی مینگشتی آگه خود
موی ببر اینکه صبح موی ببرید جامه سیه کن که شام جامه سیه کرد
نخست آفرین کرد بر کردگار جهاندار دادار پروردگار
از فیلم‌هایی که وی در آن نقش داشته‌است، می‌توان به کمین، سه مرد عاقل و عشق بدشگون اشاره کرد.
مسجدی باشکوه و با ستونهای ضخیم در شمال حرم احداث کرد که اکنون هم پابرجاست و به نام مسجد صفوی اشتهار دارد.
سخن معقول شد در خاطر رام دران گل بوم چندی کرد آرام
شد چنان شرمنده از رنگ لب میگون یار ساقی محفل که می در جام نتوانست کرد
بر سر هر زمین که کرد گذر شرف خاک داد بر عنبر