چله کردن. [ چ ِل ْ ل َ / ل ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) زه کردن کمان را. کمان را چله بستن : از زبر دستان که خواهد این کمان را چله کرد باده پرزور چون نگشود ز ابرو چین ترا.صائب ( از آنندراج )رجوع به چله و چله بستن شود.
معنی کلمه چله کردن در فرهنگ فارسی
( مصدر ) زه کردن کمان را کمان را چله بستن .
جملاتی از کاربرد کلمه چله کردن
«کف» از شب چلههای زمستانی و مراسم کفزنی یکی از آداب و رسوم قدیمی مردم بخش بایگ تربت حیدریه است که ماده اولیه آن از ریشه گیاهی به نام «چوبک» یا «بیخ» به دست میآید. بعد از کندن پوست و قطعه قطعه کردن چوبک، آن را چند مرتبه در آب جوشانده و سپس با افزودن شیره انگور در ظرفی به نام تغار، با چوبی مخصوص هم میزنند تا به صورت کف درآید و پس از سفت و شیرین شدن، در دورهمی خانوادگی شب چله و همراه با شنیدن قصهگویی بزرگترها مصرف میکنند.
همان طوریکه اشاره شد چون در داخل منازل روستائی فضائی به طول پانزده متر کمتر پیدا میشود اغلب جاجیم را در معابر (کوچه و میدان ده) مستقر میکنند و این عمل را اصطلاحاً (دراز کردن جاجیم) میگویند و هر وقت که مشغول کار نیستند چله و سهپایه را جمع کرده و موقع کار مجدداً و به سادگی آن را دراز میکنند.
مولویان هرگز «من» بر زبان نمیآوردند و معمولاً از واژه «فقیر» یا «ما» به جای آن استفاده مینمودند. «تو» گفته نمیشد «شما» یا «منظورم» به کار میرفت. اکثر این اصلاحات میان مولویان و دیگر طریقتها مشترک بود و میان اکثر طریقتها نیز به کار میرفت، اما برخی از این اصطلاحات فقط به مولویان اختصاص میداشت. آتشباز = آشپز، اخوان = مولویان (اصطلاحی که با آن همدیگر را صدا میزدند، تیغی شدن = قربانی شدن، تیغی کردن = قربانی کردن، چراغ = نور، دده = درویشی که چلهنشینی کرده بود.