چله داشتن

معنی کلمه چله داشتن در لغت نامه دهخدا

چله داشتن. [ چ ِل ْ ل َ / ل ِ / چ ِ ل َ / ل ِ ت َ ] ( مص مرکب ) آداب چله نشینی را معمول داشتن. معتکف چله خانه بودن. به عبادت و ریاضت مخصوص چله مشغول بودن. چله نشینی کردن و چله نشین بودن. شرایط و آداب چهل روزه عبادت مخصوص را به جای آوردن :
گله در چول و غله اندرچال
نتوان داشت چله از سر حال.اوحدی.بر سر پای چله داشته ام
وآن نه از بهر زله داشته ام.اوحدی.رجوع به چله و چله نشین و چله نشینی شود. || در روز چهلم مرگ کسی عزاداری کردن چله داری کردن. چله مرگ عزیزی را به پا داشتن. در چهلمین روز مرگ کسی مشغول عزاداری بودن.و رجوع به چله و چله دار و چله داری و چله داری کردن وچله گرفتن شود.

معنی کلمه چله داشتن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - در چله خانه معتکف شدن مدت چهل روز مدت چهل روز بعبادت و ریاضت پرداختن . ۲ - در روز چهلم مرگ عزیزی مراسم خاصی برپا کردن .

جملاتی از کاربرد کلمه چله داشتن

از طرفی دیگر مردمان این خطه با آداب زرتشتی به صورت قهرآمیز برخورد نکرده‌اند که نمود این واقعیت را می‌توان در دلبستگی و نقل قول‌های بزرگان در مورد آداب‌ها و مراسمی که در قدیم برگزار می‌شد عنوان نمود که متأسفانه در نسل جدید به فراموشی سپرده شده‌است آدابی چون چهارشنبه سوری وپریدن از کاه وبزرگ داشتن یاد مردگان، حضور دسته جمعی در مراسم به خصوص عروسی وعزا، دسته‌گیری در روز اول عید، چله نشینی و…