چله بستن. [ چ ِل ْ ل َ / ل ِ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) زه بستن. چله برکمان بستن. کمان را چله و زه کردن. زه بستن کمان را : کمانگر به نیروی فیض الست تواند بقوس قزح چله بست.ملاطغرا ( از آنندراج ).زآسمان نتوان طرفی از فغان بستن به زور چله نشاید به این کمان بستن.شریف الهام ( از آنندراج ).رجوع به چله شود.
معنی کلمه چله بستن در فرهنگ فارسی
( مصدر ) زه بستن چله بر کمان بستن .
جملاتی از کاربرد کلمه چله بستن
تهیه شیرینی کفبیخ در مراسم کف زنی یکی از آیینهای شب چله در منطقه جغرافیایی جنوب خراسان قدیم، بهخصوص منطقهٔ قهستان یعنی محدوده شهرهای بیرجند، خوسف، فردوس، گناباد و قاینات است. «کف» نوعی شیرینی یا شربت سنتی مشابه بستنی اما با وزنی سبک است که ابتدا باید ریشه بوته چوبک را تمیز کرده و چند بار در آب جوشاند و آب آن را دور ریخت و بار سوم معمولاً جوشانده طعم خوشایندی دارد. سپس آن را در تغار یا ظرف سفالی میریزند و با دسته گز هم میزنند.
در اینجا سالکی که اقرار میکرد و چلهنشینی خود را به پایان میبرد، میتوانست صاحب حجره باشد و «درویش» و «دده» خوانده شود. واژهٔ «اقرار کردن»، به معنی چلهنشینی کردن و عهد بستن به کار میرفت. سالک اقرار میکرد بر اینکه رضایت دارد خود را کاملاً به طریقت بسپارد.