چشمه گاه

معنی کلمه چشمه گاه در لغت نامه دهخدا

چشمه گاه. [ چ َ م َ ]( اِخ ) دهی است از دهستان مانه بخش مانه شهرستان بجنورد که در 18 هزارگزی شمال باختری مانه و 2 هزارگزی جنوب راه مالرو عمومی محمدآباد به شک واقع است. جلگه و گرمسیر است و 125 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش غلات ، برنج و پنبه ، شغل اهالی زراعت و مالداری وراهش مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
چشمه گاه. [ چ َ / چ ِم َ / م ِ ] ( اِ مرکب ) منبع. سرچشمه. جایی که چشمه آب از آنجا بیرون آید. جای برآمدن آب چشمه از زمین یاکوه : و آبی گرم از دیوار و سقف آن میزاید و این دلیل است بر آنک چشمه گاه گوگرد بوده است. ( فارسنامه ابن البلخی ص 127 ). ذکر قسمت آب این کاریزها و منبع و چشمه گاه آن. ( تاریخ قم ص 43 ). و رجوع به چشمه شود.

معنی کلمه چشمه گاه در فرهنگ عمید

جای چشمه، جای برآمدن آب چشمه در زمین یا کوه، سرچشمه.

معنی کلمه چشمه گاه در فرهنگ فارسی

( اسم ) جایی که چشم. آب از آنجا بیرون آید منبع چشمه .
دهی است از دهستان مانه بخش مان. شهرستان بجنورد .

معنی کلمه چشمه گاه در فرهنگستان زبان و ادب

[ژئوفیزیک] ← نقطۀ انفجار

جملاتی از کاربرد کلمه چشمه گاه

حكيمان ، براى انسان ، و روش او با خرد و هوى و آزش چنين مثال آورده اند، كه آدمى ، همچون سوارى ست كه با خويش سگى دارد. اگر سگ پيشاپيش برود، پسرو خويش را به هر مردارى مى كشاند و گاه ، به چپ مى رود و گاه ، به راستو سوار و اسب را به گمراهى و نيستى مى برد. و اگر اسب پيشرو باشد، به كوه ها وبيشه ها بالا رود و از راه ، دور شود و به خار و خاشاك پا نهد و هر سه را به رنج افكند و احوالشان به بدى انجامد. اما، چون سوار رهنمونى كند، بهترين راه ، برگزيندو آن ها را به چشمه سارهاى گوارا و بهترين مكان ها رساند و سوار و اسب و سگ به خوشحالى به سر برند.

به گاه گشتن جولان کند به حلقه نون به گاه جستن بیرون جهد ز چشمه میم
دهانه ۶ بزرگ‌ترین دهانه می‌باشدبا توجه به اینکه در گذشته به دلیل شرایط زندگی مردم و نیاز به آب، اکثر سکونتگاه‌ها در کنار رودخانه و چشمه‌ها و مناطق آب خیز صورت می‌گرفت، احتمال وجود سکونت گاه‌هایی هم‌زمان با این آباره در منطقه نیز وجود دارد.
در گاه‌شمار ایران باستان، روز نوزدهم هر ماه فروردین نام داشته‌است. نوروز انهار جشنی بوده در روز فروردین از ماه اسفند که مردمان در این روز به دشت و دمن، به ویژه کنار رودها و چشمه‌ها رفته و طی مراسمی عطر و گلاب در آب‌ها می‌افشاندند.
لبش در بذله شیرین شکر جوش دهانش گاه گفتن چشمه نوش