( چشم بی آب ) چشم بی آب. [چ َ / چ ِ م ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از بی حیاو بی شرم. ( برهان ). کنایه از چشم شوخ و گستاخ. ( آنندراج ). بی حیایی و بی شرمی. ( ناظم الاطباء ) : ببودی چندگه خرم به گوراب کنون بازآمدی با چشم بی آب.فخرالدین اسعد ( ویس و رامین ).
جملاتی از کاربرد کلمه چشم بی اب
وفای تو چو سیمرغست نایاب که دل بی رحم داری چشم بی آب