چاه گرد

معنی کلمه چاه گرد در لغت نامه دهخدا

چاه گرد. [ گ ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان عربخانه بخش شوسف شهرستان بیرجند که در 69 هزارگزی شمال باختری شوسف ، سر راه مالرو عمومی گیوبه شوسف واقع شده. کوهستانی و معتدل است و 13 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

جملاتی از کاربرد کلمه چاه گرد

این روستای پهناور و وسیع از نظر کشاورزی منطقه مناسبی برای باغات و غلات می‌باشد. مردم این روستا اکثراً کشاورز بوده و در کنار این کار به دامداری نیز می‌پردازند عمده محصولات کشاورزی شامل گندم،یونجه و آفتاب گردان است.کشاورزی در این منطقه وابسته به آب رودخانه دیرعلی چاه‌های عمیق می‌باشد. هزینه‌های ایجاد و نگهداری این چاه‌ها بالا بوده، به طوری‌که بعضی از کشاورزان را از ادامه فعالیت‌های خود دلسرد کرده‌است. در سالهای اخیر دولت برنامه‌هایی را برای ساخت سد بر روی رودخانه دیرعلی چای در دست اجرا دارد. احداث این سد آب مورد نیاز سایر روستاهای اطراف را هم تأمین خواهد کرد.که نصف آب این رودخانه به روستای بزرگ و پهناور سیلاب تعلق دارد و از آن سهیم می‌باشد
یک دهانه یا چالهٔ ماه، یک گودال با کفی مسطح و دایره‌ای شکل در کرهٔ ماه است که با دیواره‌ای گرد محصور شده‌است. تقریباً تمامی چاه‌های ماه از نوع دهانه‌های برخوردی هستند که در واقع از برخورد شهاب‌سنگ‌ها به وجود آمده‌اند ولی دهانه‌های آتشفشانی نیز وجود دارد که کوچک‌تر و کمتر هستند. ۱۵۷۷ دهانه در ماه نام دانشمندان، مهندسان، کاشفان را روی خود دارند. ۳۱ مورد از این دهانه‌ها به نام زنان نامگذاری شده‌اند.
جناب مختار علی نیّر از محققین و شعرای هندکو ملقب به بابای هندکو می‌نویسد: هرجا می‌رویم قدم به قدم نام‌ها و لغات و اصطلاحات فارسی پیش از ما حرکت می‌کنند و همین ما را مجبور کرده‌است که بالادستی فارسی را بپذیریم. از جمله نام‌هایی است که در جوار ما هستند و روزانه به کار می‌بریم و بر گرد آن‌ها می‌گردیم. مثلاً: محله، کوچه، چاه، شاهراه، کوچه بسته، کوچه بندی، محلّه دار، رسالدار[مقامی در ارتش صفویان یا افشاریه بوده‌است مثل سرتیپ]، بازار نالبندی[نعلبندی]، دروازه، محله مروی‌ها، محله خداداد و غیره.
یکی را ز گردون دهد بارگاه یکی را ز کیوان درآرد به چاه
بوسه های تشنه لب، پر در پرهم بافته است چون کبوترهای چاهی، گرد چاه غبغبش
تشنه‌ای، گرد جوی و چاه مگرد راه جویی کن و ز راه مگرد
نخستین پاک گرد آنگاه بنگر مرو بر جهل، چاه و راه بنگر
وز آن گِل همی کند رنجور مرد چنین تا برآورد از آن چاه گرد
چو یوسف رخ مشرق از گرد راه برون آمد از چاه کنعان پگاه
ز فوق قدرش گردون بمانده اندر تحت ز اوج جاهش کیوان بمانده اندر چاه
کرده موری را میان چاه بند کی رسد در گرد سیمرغ بلند
اگر صد کنی چاه بهتر ز پنج چو خواهی که آسوده گردی ز رنج