چار ضد

معنی کلمه چار ضد در لغت نامه دهخدا

چارضد. [ ض ِ ] ( اِ مرکب ) چهارضد. چهارطبع. حرارت و برودت و رطوبت و یبوست. گرمی و سردی و تری و خشکی :
گفتم مزاج هست ستمگار و چارضد
گفتا که اعتدال سیم را بود ضرور.ناصرخسرو.

معنی کلمه چار ضد در فرهنگ فارسی

چهار ضد . چهار طبع . حرارت و برودت و رطوبت و یبوست . گرمی و سردی و تری و خشکی .

جملاتی از کاربرد کلمه چار ضد

از اول این بادیه تا کعبه مقصود دیدیم و گذشتیم از او چار مقام است
در چار سوی خاک ز خود رسته شو به حق زان کز مکان دور فلک رسته شد مکان