پیکانه سم

معنی کلمه پیکانه سم در لغت نامه دهخدا

پیکانه سم. [ پ َ / پ ِ ن َ / ن ِ س ُ ] ( ص مرکب ) آنچه سمش به اندام پیکان باشد. آنکه سمش چون پیکان بوداز سختی. یا آنکه چنان پیکان بهر چیزی که رسد آنرا شکافد یا چون پیکان بر تیر، سم یا ساق پا استوار بودو بندگاه قوت تمام دارد. ( از آنندراج ) :
ز تاراج آن سبزه پی کرده گم
سپنج سواران پیکانه سم.نظامی.علف در زمین گشت چون گنج گم
ز نعل ستوران پیکانه سم.نظامی.

معنی کلمه پیکانه سم در فرهنگ فارسی

( اسم ) آنکه سمش باندام پیکان باشدیا آنکه همچون پیکان بهر چیزی رسد آنرا بشکافد یا آنکه مانند پیکان بر تیر سم یا ساق پای استوار دارد : علف در زمین گشت چون گنج گم ز نعل ستوران پیکانه سم . ( نظامی )

جملاتی از کاربرد کلمه پیکانه سم

پر از حلقه گرزی همی در کشش دو پیکانه بد تیر در ترکشش