پیچ مهره

معنی کلمه پیچ مهره در لغت نامه دهخدا

پیچ مهره. [ م ُ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) پیچ و مهره. رجوع به «پیچ » و «پیچ و مهره » شود.

معنی کلمه پیچ مهره در فرهنگ فارسی

یا پیچ و مهر. کاری دردست کسی بودن . هم. وسایل پیشرفت امری نزد او بودن .

جملاتی از کاربرد کلمه پیچ مهره

از آنجایی که رد طول عملیات نصب سازه هیچگونه عملیات جوشکاری صورت نمی‌گیرد و کلیه اتصالات در سازه اصلی و قطعات الحاقی به صورت پیچ و مهره‌ای صورت می‌گیرد لذا سازه اجرا شده این قابلیت را دارا است که به‌طور کامل مونتاژ گردد و در محل دیگر به همان شکل دیگری تنها با تغییرات اندکی در قطعات سازه‌ای نصب شود.
البته پس از آنکه این چوب بستها از چند جا شکست یا تَرَک برداشت، مهندس بتون فرانسوی به فرمان مظفرالدین شاه نیم قوسهایی آهنی به جای قوس‌های چوبی کار گذاشت. نیم قوس‌های آهنی دوازده عدد بود که هر کدام از پنج تکه مجزا تشکیل و با پیچ و مهره به هم وصل می‌شد و دیگر به پشت بندهای آجری در سقفِ اتاق‌های تکیه احتیاجی نبود.