پیچدار. ( نف مرکب ) دارای پیچ. تابدار. باپیچ. باخم. شکن دار: در بعضی بلاد درخت آن ( یاسمین ) عظیم میگردد و ساق سفید آن اندک پیچدار و برگهای آن اندک ریز و طولانی و مشرف بر دو جانب شاخه آن رسته و خوش منظر... ( مخزن الادویه ص 577 ذیل یاسمین ).
معنی کلمه پیچ دار در فرهنگ فارسی
( صفت )دارای پیچ با پیچ و خم تابدار : در بعضی بلاد درخت آن ( یاسمین ) عظیم میگردد و ساق سفید آن پیچدار...
جملاتی از کاربرد کلمه پیچ دار
بزد بر در دژ دو دار بلند فرو هشت از دار پیچان کمند
سر از رای دادار پیچی تو هیچ چرا پس مرا رای داری بسیچ