پیچ خوردن

معنی کلمه پیچ خوردن در لغت نامه دهخدا

پیچ خوردن. [ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) پیچیدن. ( ... پا یا دست یا روده ) خمیدگی پیدا آمدن در آن. اندکی از جای اصلی بیکسو شدن استخوان یا رگ یا روده و جز آن. پیتلی خوردن. پیت خوردن ( در تداول مردم قزوین ). || گردیدن. منحرف شدن. پیچیدن : از سر کوچه پیچ خوردم و او را دیدم. || تاب برداشتن تابیدن. کج شدن ( در چوب و میله آهنی و جز آن ).

معنی کلمه پیچ خوردن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- پیچیدن ( دست وپا روده و مانند آن ) خمیدگی پیدا آمدن در چیزی . ۲- گردیدنمنحرف شدن:از سر کوچه پیچ خورد دیگر او را ندیدم . ۳- تاب برداشتن کج شدن ( چوب میل. آهنی و جز آن ).

جملاتی از کاربرد کلمه پیچ خوردن

شرم وحجاب مارا در پیچ وتاب دارد خون خوردن است کارش تیغی که آب دارد