پیوند طبیعی

معنی کلمه پیوند طبیعی در لغت نامه دهخدا

پیوند طبیعی. [ پ َ / پ ِ وَ دِ طَ ]( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ( اصطلاح نجوم ) اتصال طبیعی ، آن است که چون دو کوکب به دو برج باشند متفق به قوت چون بدان دو درجه رسند که اتفاق قدرت اندر آن است پیوند طبیعی میان ایشان افتد. ( التفهیم بیرونی ص 480 ).

معنی کلمه پیوند طبیعی در فرهنگ فارسی

اتصال طبیعی

جملاتی از کاربرد کلمه پیوند طبیعی

بوکاچیو با تلفیق و پیوند تجربیات جنسی با طبیعت به طبیعی بودن سکس تأکید کرد. بوکاچیو با طبیعی نشان دادن سکس و با تنیدن آن‌ها به گونه‌ای که او انجام می‌دهد، برای همیشه آن را در جهان طبیعت قرار می‌دهد.
هنوز مشخص نیست که چگونه عدم حضور کبد را می‌توان در طولانی‌مدت جبران نمود، گرچه که تکنیک دیالیز کبدی را در کوتاه‌مدت می‌توان به‌کار گرفت. تا ۲۰۱۸ میلادی نتوانسته‌اند کبدهای مصنوعی را در غیاب کبد طبیعی، برای جایگزینی طولانی‌مدت آن بسازند، و در حال حاضر پیوند کبد تنها گزینه برای مواجهه با نارسایی کبدی است.
در ۱۸۷۱، داروین تبار انسان، و انتخاب طبیعی در ارتباط با جنسیت را منتشر کرد که دیدگاه‌های او دربارهٔ فرگشت انسان را شامل می‌شد. داروین استدلال کرد که تفاوت‌های میان حواس انسان و دیگر جانوران بزرگ تنها تفاوت در درجه هستند و نه نوع. برای نمونه، او اخلاقیات را نتیجه رشد زیاد غریزه‌هایی که برای جانوران ساکن در گروه‌های اجتماعی سودمند بوده‌اند، دانست. او نتیجه گرفت که همه تفاوت‌ها میان انسان و کپی‌ها را می‌توان با پیوندی میان فشارهای انتخابی طبیعی بر نیاکان ما که از درختان پایین آمده و بر دشت‌ها گام برمی‌داشتند، و انتخاب جنسی توضیح داد. بحث بر خاستگاه انسان و درجه منحصر به فردی او تا سده ۲۰ میلادی نیز ادامه پیدا کرد.
در هر سه کیفیت یاد شده این ویژگی وجود دارد که تصور آن‌ها به واسطه نیروی طبیعیِ تداعی و پیوستگی، به دیگری می‌انجامد؛ و براساس طبیعت یا عادت، تصور یکی تصور دیگری را در ذهن ایجاد می‌کند. هیوم بر آن است که پیوند طبیعی یادشده در میان تصورات باید به جهان ذهن و ادراکات محدود شود و نباید آن را به جهان خارج نسبت داده و بگوئیم همین روابط میان موجودات خارجی نیز وجود دارد.
جادو، به واقع، از جمله مسائلی بود که در غرب با نام زرتشت در پیوند بوده است. نویسندگان رنسانس مانند ژان بودن، جوردانو برونو، جووانی باتیستا دلا پورتا، هاینریش کورنلیوس آگریپا، گابریل ند و… که دربارهٔ جادو نوشته‌اند، به زرتشت هم اشاره کرده‌اند. این نویسندگان معتقد بودند که باید «جادوی طبیعی و خالص» را از «جادوی شیطانی» جدا دانست و همزمان زرتشت نیز به عنوان شخص خردمندی که دربارهٔ طبیعت و بهشت می‌دانست شناخته می‌شد. مارسیلیو فیچینو، کاردینال و فیلسوف نوافلاطونی، از زرتشت به عنوان نخستین در میان «شش الهی‌دان باستانی» یاد می‌کند. پنج شخص دیگر هرمس تریسمجیستوس، اورفئوس، اگلائوفاموس، فیثاغورس و افلاطون هستند. فیچینو باور داشت که افلاطون خرد پیشینانش را در نوشته‌های خود ادغام کرده است؛ نتیجتاً او زرتشت را سرچشمه تمام مکتب افلاطونی به حساب می‌آورد. فیچینو و بسیاری پس از او، تلاش کردند میان مسیحیت و مکتب افلاطونی نوعی سازگاری پدیدآورند. برای آن‌ها، این سازگاری اثبات «حقانیت» مسیحیت بود؛ هرچند این مسیحیتِ افلاطونی-زرتشتی منجر به این شد که مسیحیت تا حد زیادی دستخوش تغییر شود.