پیوسته برو

معنی کلمه پیوسته برو در لغت نامه دهخدا

پیوسته برو. [ پ َ / پ ِ وَ ت َ / ت ِ ب ُ ] ( ص مرکب ) پیوسته ابرو. مقرون الحاجبین.

معنی کلمه پیوسته برو در فرهنگ فارسی

( صفت ) پیوسته ابرو

جملاتی از کاربرد کلمه پیوسته برو

برو اول بشهرستان خرم که بادند اهل وی پیوسته بیغم
برو خواجو که تا هستی نباشی خالی از مستی اگر پیوسته چون چشم بتان در طاق محرابی
ایا چشمی که پیوسته طلبکار جمالی تو ایا دستی که روز و شب بروی رطلها مایی