پیوست کردن

معنی کلمه پیوست کردن در لغت نامه دهخدا

پیوست کردن. [ پ َ / پ ِ وَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پیوند کردن چون درخت را از شاخ. ( آنندراج ) :
درخت عیش ما پیوسته بار آرد بر محنت
کند گر بوستان پیر از شاخ خلدپیوستش.علی نقی کمره ای.|| منضم ساختن. ضمیمه کردن.

معنی کلمه پیوست کردن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- منضم ساختن ضمیمه کردن . ۲- پیوندکردن ( چنانکه درخت را ) : درخت عیش ما پیوسته بار آرد بر محنت کند گر بوستان پیر از شاخ خلد پیوستش . ( علی نقی کمره یی )
پیوند کردن چون درخت را از شاخ

جملاتی از کاربرد کلمه پیوست کردن

گروه در سال ۱۹۶۴ پا گرفت و قبل از پینک فلوید نام‌هایی از قبیل «ابدبز»، «اسکریمینگ ابدبز»، «سیگما۶»، «مگادثز» (با مگادث اشتباه گرفته نشود) را بر خود داشت. در سال ۱۹۶۵ که برت به آن‌ها پیوست نام «تی سِت» را انتخاب کرده بودند و از آنجا که با گروهی با نام مشابه مواجه شدند که در حال برگزاری کنسرت بود، برت نام «صدای پینک فلوید» را پیشنهاد کرد که بعدها به پینک فلوید خلاصه شد. سید این نام را با ترکیب کردن نام پینک اندرسون و فلوید کنسل که دو خواننده سبک بلوز بودند ساخت.
در سال ۱۹۴۲، زمانی که فقط ۱۴ سال داشت به گروه هاگانا پیوست. گروه هاگانا در آن زمان اقدامات متعددی را برای خارج کردن فلسطینیان از خانه‌ها و زمین‌هایشان طراحی و پیاده‌سازی کرده بود و در صورت بروز مخالفت، مخالفین را به قتل می‌رساند.[نیازمند منبع] این‌گونه گروه‌ها پس از تأسیس دولت، اولین هسته‌های نیروهای دفاعی اسرائیل را تشکیل دادند.
ارسلان‌ابه همچنین در۵۴۹ به بیرون کردن چغری‌بیگ، شاهزاده سلجوقی، که به آذربایجان دست‌اندازی نموده بود، به ایلدگز پیوست.