پیمانه پر کردن. [ پ َ / پ ِ ن َ / ن ِ پ ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پر کردن جام شراب یا مکیله. || به سر آوردن هر چیز چون عمر و غیره : بدوزخ برد مدبری را گناه که پیمانه پر کرد و دیوان سیاه.سعدی.
معنی کلمه پیمانه پر کردن در فرهنگ فارسی
پر کردن جام شراب یا مکیله
جملاتی از کاربرد کلمه پیمانه پر کردن
ز لطفش قطره را در بحر در کرد محیط آز را پیمانه پر کرد
از دهن اشتیاق، بوسه به پیمانه ریز گشت چو پیمانه پر، بر لب جانانه ریز
چون شیشه سر به سجده نبردم که از غمش سجّادهام ز اشک چو پیمانه پر نشد
ساقیا کمتر می امشب از کرم دادی مرا تا سحر پیمانه پر کردی و کم دادی مرا
عشاق را به دور تو از بادهٔ حیات قالب تهی فتاده و پیمانه پر شده است
عالمی را از تو شد پیمانه پر پر نگشت از خون کس ساغر ترا
چشمم ز پهلوی دل دیوانه پر شده است از دست شیشه ام دل پیمانه پر شده است
مست گشتی چون ترا پیمانه پر داده ست دوست خیز و بستان ساغر و بشکن خمار خویش را
چو شد پیمانه پر گر شهد و گرسم تو را دولت اگر بیش است وگر کم
از باده خشک لب شدن و مردنم یکی است تا شیشه ام تهی شده، پیمانه پر شده است