پیش داری کردن

معنی کلمه پیش داری کردن در لغت نامه دهخدا

پیش داری کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) قابلگی کردن. بچه را گرفتن ( ماما ).

معنی کلمه پیش داری کردن در فرهنگ فارسی

قابلگی کردن بچه را گرفتن

جملاتی از کاربرد کلمه پیش داری کردن

مکش این یلان را و در بند دار که در پیش داری بسی کازار
پس از انتشار این مقاله نامه تهدیدآمیزی را دریافت کرد که کلیشه آن را در روزنامه به چاپ رساند: «... ای مدیر روزنامه شورش! بدان و آگاه باش که اگر دست از مبارزه با اشرف پهلوی برنداری، عاقبت وخیمی در پیش داری، دیدی که چگونه محمد مسعود می‌خواست علیه ما مبارزه کند، به حیات او خاتمه دادیم و باز هم می‌گوئیم، اگر دست از مبارزه با ما برنداری در همین روزها منتظر سرنوشت مسعود باش.»
تنت مُرد و تودل در خویش داری نداری برگ و ره در پیش داری
چو بسیاری بلا در پیش داری نیی عاقل که دل بر خویش داری
چنان نقش رویت گرفتست چشمم که نقش منش پیش داری نداند
عقبها در پیش داری ای پسر چند چند آخر نشینی بیخبر
تو هم گردش بسی در پیش داری چه میگویم که هم درخویش داری
چو تو دل بر مراد خویش داری مُراد دیگران کی پیش داری
پس تو حالا یک دولت نیرومند یونانی و شجاعترین مردم یونان را در پیش داری.». این حرف مورد اعتماد خشایارشا واقع نشد و دوباره پرسید چگونه این عدهٔ قلیل با من جنگ خواهند کرد؟ دمارات گفت: «اگر چنین نشد که من گویم با من همان رفتار کن که با دروغگو می‌کنند».
چو وعداللّه حق در پیش داری چرا از درد دل را ریش داری
رهی در پیش داری آدم پیر بباید رفتن اکنون می چه تدبیر
اگر در پیش داری جامِ جمشید که یک یک ذره می‌بینی چو خورشید
«مدیر روزنامه شورش! بدان و آگاه باش که اگر دست از مبارزه با والاحضرت اشرف پهلوی… برنداری، عاقبت وخیمی در پیش داری. دیدی که چگونه محمد مسعود می‌خواست علیه ما مبارزه کند و به حیات او خاتمه دادیم؟ باز هم می‌گویم که اگر دست از این مبارزه برنداری، در همین روزها منتظر سرنوشت مسعود باشد.»