پیروزه گرد
معنی کلمه پیروزه گرد در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه پیروزه گرد
سوی درگاهش سفر کن کز سفر شد آنچنان طارم پیروزه گردون وطنگاه مسیح
به مرجان ز پیروزه بنشاند گرد طلای زر افکند بر لاجورد
امام مشرق و مغرب که روز پیروزی ست ز گرد موکب او آبدار پیروزه
تو گفتی گرد زنگارست بر آیینه چینی تو گفتی موی سنجابست بر پیروزهگون دیبا
یکی تخت پیروزه آورد شاه بر او زرّ مانندِ گردون و ماه
چرخ پیروزه ز خون جگر فرهادست آن همه لعل که بر کوه و کمر گرد آورد
دل ابن یمین گرچه ز غصه خون همی گردد ازین بخت سیه روز و ازین گردون پیروزه
نشست از بر تخت پیروزه شاه چو سرو سهی بر سرش گرد ماه