پیروزه گرد

معنی کلمه پیروزه گرد در لغت نامه دهخدا

پیروزه گرد. [ زَ گ ِ ] ( اِخ ) نام شهری بناکرده پرویز پادشاه ایران ، اکنون به بروگرد معروف است. ( انجمن آرای ناصری ).

معنی کلمه پیروزه گرد در فرهنگ فارسی

نام شهری بنا کرده پرویز پادشاه ایران

جملاتی از کاربرد کلمه پیروزه گرد

سوی درگاهش سفر کن کز سفر شد آنچنان طارم پیروزه گردون وطنگاه مسیح
به مرجان ز پیروزه بنشاند گرد طلای زر افکند بر لاجورد
امام مشرق و مغرب که روز پیروزی ست ز گرد موکب او آبدار پیروزه
تو گفتی گرد زنگارست بر آیینه چینی تو گفتی موی سنجابست بر پیروزه‌گون دیبا
یکی تخت پیروزه آورد شاه بر او زرّ مانندِ گردون و ماه
چرخ پیروزه ز خون جگر فرهادست آن همه لعل که بر کوه و کمر گرد آورد
دل ابن یمین گرچه ز غصه خون همی گردد ازین بخت سیه روز و ازین گردون پیروزه
نشست از بر تخت پیروزه شاه چو سرو سهی بر سرش گرد ماه