پیر هشت خلد

معنی کلمه پیر هشت خلد در لغت نامه دهخدا

پیر هشت خلد. [ رِ هََ خ ُ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از رضوان. خادم بهشت. رضوان. ( آنندراج ).

جملاتی از کاربرد کلمه پیر هشت خلد

مقصود هفت چرخی و سلطان هشت خلد این پنج نوبه کوفته در دار ملک لا
تا هست چار عنصر ونه چرخ و هشت خلد تا هست تیر ومشتری و زهره وخورا
چون دید آفتاب که آن ماه هشت خلد از روی خود زکات به هفت آسمان دهد
زهی در حلقهٔ گیسوت مضمر برات هشت خلد و هفت اختر
به پنج حس و شش جهت نثار هفت اخترش به هشت خلد و نه فلک فکنده سایه معجرش‌
چون جمال او به ما نزدیک شد هشت خلد از شرم آن تاریک شد
خازن خلد هشت خلد بگشت در خور جام تو شراب نداشت
هشت خلد و هفت کوکب شش جهات و پنج حس چار طبع و هر سه نفس و هر دو عالم یک خدای
به شعر من که اگر نقد نه فلک خوانیش ز هشت خلد برآید خروش صدقنا
بر سر هفتم طبق در من یزید هشت خلد بیش می‌ارزد دو عالم پر گهر یک گوهرم