پیدا ساختن

معنی کلمه پیدا ساختن در لغت نامه دهخدا

پیدا ساختن. [ پ َ / پ ِ ت َ ] ( مص مرکب ) آشکار گردانیدن. هویدا کردن. پدید کردن. عرض. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه پیدا ساختن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) آشکار کردن هویدا کردن پدید آوردن .

جملاتی از کاربرد کلمه پیدا ساختن

زمین-غواص، شخصیت رایجی در اساطیر خلقت سنتی مختلف است. در این داستان‌ها، یک موجود برتر معمولاً حیوانی (اغلب پرنده، اما در برخی روایات سخت‌پوستان، حشرات و ماهی‌ها) را به ااعماق آب‌های اولیه می‌فرستد تا تکه‌هایی از شن یا گل را برای ساختن زمین قابل سکونت پیدا کند. برخی از محققان این اسطوره‌ها را به‌صورت روان‌شناختی و برخی دیگر از منظر کیهانی تفسیر می‌کنند. در هر دو مورد، تأکید بر آغازهایی است که از ااعماق سرچشمه می‌گیرند.
سودوکو حالت خاصی از مسئله پوشاندن کامل هم هست گرچه این مسئله ان‌پی است. روش سادهٔ حل این است که همهٔ حالات را به ترتیب خاصی امتحان کنیم ولی به کمک ایدهٔ پیوندهای رقصندهٔ کنوث کون اجرا به‌طور قابل توجهی کم می‌شود. به‌طور خلاصه پوشاندن کامل به فرم یک ماتریس دودویی ترجمه می‌شود که تعداد سطر از یک ماتریس را می‌خواهیم انتخاب کنیم تا از هر ستون دقیقاً یک ۱ داشته باشیم. با ساختن لیست‌های پیوندی از مکان یک‌ها روی ماتریس و جستجو به کمک آن‌ها جواب را بسیار سریع‌تر پیدا کرد.
دوماری پیش از ساختن اولین فیلم بلند خود، سابقهٔ ساخت سه فیلم کوتاه را داشت و زمانی که تحصیل در دانشگاه سوره را آغاز کرد، با پدرام پورامیری که در بیشتر آثارشان همکاری داشتند؛ قرار گذاشتند که پایان‌نامه‌شان یک فیلم سینمایی باشد. این طرح تحقق پیدا کرد. آنها پس از ساخت فیلم کوتاه نسبت خونی که با موفقیت‌هایی همراه شده بود، فیلم جان‌دار را ساختند که نامزد سیمرغ بلورین بهترین فیلم اول شد. جان‌دار یک سال بعد از نگارش فیلمنامه‌اش مقابل دوربین رفت.