پیاله کردن

معنی کلمه پیاله کردن در لغت نامه دهخدا

پیاله کردن. [ ل َ/ ل ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در اصطلاح عوام متصوفه و درویشان ، مردن و درگذشتن خاصه درگذشتن پیری یا مرادی.

معنی کلمه پیاله کردن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) مردن در گذشتن خاصه در گذشتن پیر یا مراد.

جملاتی از کاربرد کلمه پیاله کردن

پیاله از قدح لاله می توان کردن بگیر گردن مینا و رو به صحرا کن
به زهد خشک قناعت نمی توان کردن کنون که هر سر خاری پیاله در دست است
یادمان اصلی که چهار گروه (به‌جز گروه کودکان) را نشان می‌دهد همگی یک یادمان را نشان می‌دهند که فردی برهنه که گرز و پیاله ای در دست دارد و جایگاهی افسانه‌ای یا خدایی (احتمالا هراکلس یا ایزد بهرام) دارد. هر چهار گروه این مجموعه، مقامات محلی را نشان می‌دهند که نسبت به آن شخصیت، ادای گرامی‌داشت و ارج می‌کنند و او را همراه با قربانی کردن در محرابی کوچک پرستش می‌کنند.