پی گردیدن

معنی کلمه پی گردیدن در لغت نامه دهخدا

پی گردیدن. [ پ َ / پ ِ گ َ دی دَ ] ( مص مرکب ) بدنبال چیزی گشتن. تعقیب کردن. پی گشتن. || قلم شدن. قطع شدن دست و پای مرکب بضرب تیغ و جز آن :
چون خرد در ره تو پی گردد
گرد این کار وهم کی گردد.نظامی.پی گردد آن همه سر، همچون سر قلم
خون گردد آن همه دل ، همچون دل انار.سیدحسن غزنوی

جملاتی از کاربرد کلمه پی گردیدن

نیست ممکن ز سخن سیر توان گردیدن یا ازین زمزمه دلگیر توان گردیدن