پژ غورک

معنی کلمه پژ غورک در لغت نامه دهخدا

پژ غورک. [ پ َژِ رَ ] ( اِخ ) بژ غورک. عقبه غورک. و آن موضعی است نزدیک پروان بحوالی غزنی : امیر [ مسعود ] از این نامه اندیشمند شد جواب فرمود که اینک آمدیم و از راه پژ غورک می آئیم... ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 569 ). و امیر[ مسعود ] بتعجیل برفت و بپروان یکروز مقام کرد و از پژ غورک بگذشت چون بچوگانی رسید دو سه روز مقام بود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 570 ). و رجوع به پَژ شود.

جملاتی از کاربرد کلمه پژ غورک

مردم سمرقند در سال ۷۱۰ میلادی طرخون، فرمان‌روای منطقه را به خاطر هواداری‌اش از مسلمانان از حکومت برکنار کردند و غورک را با عنوان شاه (به سغدی: اِخشید) به مسند فرمان‌روایی نشاندند.
در محل باستانی افراسیاب (سمرقند باستان و پایتخت سغد) نوشته‌ای به خط کوفی یافته شده که در آن از غورک، واپسین فرمانروای مستقل سمرقند به عنوان «اخشید سغد» یاد شده‌است.
قلمرو غورک پس از مرگ او میان خویشاوندانش تقسیم شد که نام‌های آن‌ها تنها از منابع چینی و به شکل تحریف‌شده با تلفظ چینی شناخته شده‌است: تو-هو، که پیش از آن شاهزاده سمرقند بود فرمان‌روای سمرقند شد، مه-چوئو، شاه میامرغ شد، و کو-لوپو-لو (احتمالاً همان افرون برادر غورک) که در سال ۷۴۲ شاه اشتیخان شد.
شهر افرینکث یا فرنکث [فرونکث. «حدود العالم»] یعنی فرنکنت یا پرنکنت کنونی، را افرون برادر غورک در قرن اول هجری بنا کرد.
دشت مورد غورک، روستایی از توابع بخش باشت شهرستان گچساران در استان کهگیلویه و بویراحمد ایران است.