پنبه وز

معنی کلمه پنبه وز در لغت نامه دهخدا

پنبه وز. [ پَم ْ ب َ / ب ِ وَ ] ( نف مرکب ) پنبه زن. پنبه بز. حلاّج. نداف. ( برهان قاطع ) :
سر انا الحق نبود در سر هر پنبه وز
لایق حلاج بود مرتبه دار عشق.نزاری قهستانی ( از جهانگیری ).

معنی کلمه پنبه وز در فرهنگ عمید

= پنبه زن

معنی کلمه پنبه وز در فرهنگ فارسی

( اسم ) پنبه زن

جملاتی از کاربرد کلمه پنبه وز

اهالی این منطقه اکثراً به کشاورزی، دامداری و باغداری مشغول هستند مهمترین محصولات این ولسوالی عبارتنداز: گندم، جو، ماش، هویج، لوبیا، برنج، پنبه، انگور، سیب، زردآلود، انار، و هلو. همچنین عمده‌ترین محصولات دامی این ولسوالی عبارتنداز: ماست، شیر، پشم، پوست، و روغن می‌باشد.
با نسیم سحری دست و گریبان گردد رشته شمع، گر از پنبه مینا باشد
لشکر کشی روس‌ها، ابتدا انگیزه‌های اقتصادی داشت و با جنگ‌داخلی آمریکا در سال ۱۸۶۰ مرتبط بود. آمریکا بزرگ‌ترین صادر کننده پنبه به روسیه بود ولی با آغاز جنگ داخلی در آمریکا صادرات پنبه به روسیه را قطع کردند، این روسیه را بر آن داشت که به آسیای مرکزی به عنوان منبع جایگزین برای تأمین پنبه لشکرکشی کند؛ همچنین روسیه آسیایی میانه را بازار مصرفی برای ساخت کالاهای روسی به‌شمار می‌آورد.
استاد دید اجرت ده ساله بر هباست ها عنقریب پنبه و پشم است آنچه رشت
پنبه بگوش اندر آکند زتو ممدوح پنبه چگویم که از ره ریزد و از ریز
پنبه چون از گوش مینا شد برون مطربان قفل از زبان برداشتند
(د. ۱۸۸۴ م) از مَنچِستِر و صاحبِ صنعت در تولیدِ پنبه
در قسمت زرع پنبه و ترویج بهترین انواع پنبه دانه و تشویق اهالی برای بذر لبلبو اقدامات لازم به‌عمل آمد. تلاش برای بهتر ساختن امور زراعتی و مالداری و باغداری اوج گرفت و زمینه برای فعالیت و کار مردم مساعد شد. در هر منطقه مردم برای باغداری، مرغداری، مالداری، کشت نباتات مختلف مبادرت ورزیدند. زمین‌های جبه‌زار و نی‌زار در اثر مساعی مشترک حکومت و مردم مبدل به زمین‌های زراعتی مبدل شد. کشت لبلبو و زرع پنبه‌دانه اصلاح شد. روی این هدف که در آینده ضرورت کارخانه قندسازی را که بعدتر در ولایت قطغن (ساحه بغلان) ایجاد می‌گردید و فابریکات تازه تاسیس نساجی پلخمری که ضرورت سرتاسری مردم بود رفع سازد، توسعه داده شد.
شور بالادست ما بر طاق نسیان می نهد هر شرابی را که باید پنبه از مینا گرفت
سراب پنبه روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان بروجرد در استان لرستان.
پنبه ز گوش دور کن بانگ نجات می‌رسد آب سیاه درمرو کآب حیات می‌رسد
سبک تا پنبه غفلت برون آوردم از مغزش درین وحدت سرا پر نغمه منصور شد گوشم
رخت بر پنبه موسم گرما (وقنا ربنا عذاب النار)
امشب از آتش فشانیهای صهبا دور نیست پنبه در گیرد اگر بر فرق مینا همچو شمع
از طرف ديگر براى تداوم وابستگى اقتصادى اين كشورها، تمامى ريشه هاى اقتصادىآنها را خشكانيده و آنان را به صورت تك محصولى در آوردند بعنوانمثال كشور گويا وابسته به محصول شكر كشور مصر وابستهبه محصول پنبه ، كشور ايران و بسيارى از كشورهاى اسلامى وابستهبه محصول نفت ، شدند و در ديگر جنبه هاى اقتصادى هيچگونه توانايى وتوليدى نداشتند و بطور كامل به استعمارگران محتاج بودند.
پنبه در گوش نهادیم و خبردار شدیم بار بر دوش گرفتیم و سبکبار شدیم
؛ ((همانا بنى منذر سالى كه منقرض شدند، آنجا كه راهب كليسا را افراشت ازبناگوشهاى آنان بوى مشك مى وزيد و بوى عنبرى كه آميزند، آن را در آميزد و پنبه وكتان جامه هاى آنان بود بى آنكه پهلوى آنها، جامه پشم رسد، پس خوراك كرمهاى خاكشدند و روزگار را همراهى نمى ماند، چنان شدند كه نه اميدوارى به خيرشان اميدوار استو نه بيمناكى از آنان بيم دارد)).
در این دوران احمد اسپهانی، که تحصیل‌کرده‌ی ترکیه و مردی بسیار شیک‌پوش و سخنور بود، به تأکید کمیته مرکزی حزب توده به عنوان نامزدی از شهر میانه برای مجلس شورای ملی معرفی شد. پنبه‌ای سخت برآشفت و به شدت به مخالفت برخاست تا آنجا که اسپهانی مجبور به ترک میانه شد. پنبه‌ای علی‌رغم موقعیت بالای خود در حزب توده، از نامزدی محمدولی فرمانفرمائیان برخلاف اختلافات متعددی که با وی داشت حمایت کامل نمود و با نفوذی که در بین مردم داشت فرمانفرمائیان از میانه به نمایندگی دوره چهاردهم (۰۶/۱۲/۱۳۲۲ تا ۲۱/۱۲/۱۳۲۴) مجلس شورای ملی برگزیده شد. فرمانفرمائیان رئیس فراکسیون آذربایجان مجلس شورای ملی بود.
همچنان اهالی در زمین‌های کشاورزی خویش در روستا، به کار مشغول‌اند و پس از پایان کار روزانه به سرخه بازمی‌گردند. محصولات کشاورزی روستا شامل غلات، خربزه، پنبه و تنباکو است.
سراب پنبه در منطقه‌ای کوهستانی و در ارتفاع تقریبی دو هزار متری از سطح دریا قرار گرفته و مردمانش بیشتر دامپروری و کشاورزی دیم دارند. نام روستا به خاطر سرچشمه‌ای دائمی است که آب آن با فشار بیرون می‌آید و به همین دلیل تبدیل به کف و سفید رنگ می‌شود.