پلید کار

معنی کلمه پلید کار در لغت نامه دهخدا

پلیدکار. [ پ َ ] ( ص مرکب ) زناکار. زانی. زانیه. ( مهذب الاسماء ). قحبه. روسپی. جلب. ( زمخشری ). بدکار. بغی . عاهر. عاهره ( زن ). مُسافح.

معنی کلمه پلید کار در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- بدکار. ۲- زناکار روسپی قحبه جلب .

جملاتی از کاربرد کلمه پلید کار

چنین است آیین دیو پلید کزو کار وارونه آید پدید
به نظر می‌رسد اعتقاد به وجود شیطان به عنوان رقیب خدا و یک شخصیت کاملاً پلید در دروغ‌نامیده‌ها در دوره معبد دوم شکل گرفته است؛ در کتاب خنوخ که به گواه طومارهای دریای مرده روزگاری به اندازه تورات محبوب بوده، به ۲۰۰ فرشته‌ای اشاره شده که وظیفه نظارت بر زمین را دارند، اما وظیفه خود را کنار می‌گذارند و در عوض، با زنان آدمیان رابطه جنسی برقرار می‌کنند. رهبر این فرشتگان سامیارس‎ است و یکی از اعضای گروه که عزازیل نام دارد، فساد را بین انسان‌ها می‌گستراند. این فرشتگان نهایتاً در غارهای دور افتاده در زمین محبوس می‌شوند و باید منتظر بمانند تا روز داوری فرا رسد. کتاب یوبیل که حدوداً در سال ۱۵۰ قبل از میلاد نوشته شده، ماجرای شکست فرشتگان را بازگو کرده است اما برخلاف کتاب خنوخ، در این روایت رئیس فرشتگان که مستما نام دارد، قبل از اینکه همه فرشتگان زندانی شوند از یهوه تقاضا می‌کند که به او اجازه دهد برخی از آنان را نزد خود نگه دارد تا برایش کار کنند. یهوه به درخواست او تن می‌دهد و مستما از آن فرشتگان برای وسوسه انسان‌ها به انجام گناه بیشتر استفاده می‌کند. مستما همچنین یهوه را تحریک می‌کند تا ابراهیم را با ذبح اسحاق آزمایش کند.
بعد از آن آراگورن گروه را به سمت لوتلورین رهبری کرد، اما برومیر با رفتن به آنجا مخالف بود و می‌گفت که گذشتن از میان این جنگل به گفته گاندوریان کار خطرناکی است و عده کمی سالم به مقصد می‌رسند! آراگورن پاسخ داد فقط آنهایی که با خود پلیدی به همراه داشته باشند باید از لوتلورین بترسند. بعد از اینکه بانو گالادریل با هر کدام از یاران حلقه دربارهٔ افکارشان صحبت کرد، برومیر بسیار مشتاق بود که بداند چه سخنانی میان بانو و حامل حلقه گذشته، اما فرودو از آن حرفی نزد. زمانی که گروه لوتلورین را ترک می‌کرد گالادریل به هر کدام از آن‌ها یک هدیه داد و هدیه بورومیر یک کمربند طلایی بود.
در استوره‌های هند با سه خورشید خدایی روبه‌رو هستیم، ولی در ایران فقط یک ایزد خورشید وجود داشته. در هند خورشید جایگاه و ارزش بالاتری دارد تا ایران. در هند ایزد خورشید خود زاده خدایان است و زنان و فرزندان بسیاری هم دارد، ولی در اساطیر ایران خورشید را اهورامزدا می‌آفریند و زن و فرزند هم ندارد. در استوره‌های هند ریخت و چهره خورشید توصیف می‌شود، ولی اساطیر ایرانی تنها از اندازه و شتاب آن سخن می‌گویند. در هند خدای خورشید در آخر زمان می‌تواند ویژگی نابودگرایی داشته باشد؛ ولی اساطیر ایرانی برای او چنین ویژگی دارا نیست. در ایرانی (اوستا)، از خورشید به چشم اهورامزدا تعبیر شده. در هند نیز سوریا (ایزد) (خداخورشید) چشم خدایان انگاشته شده‌است.[۱] در استوره‌های ایرانی پاک‌کنندگی و از بین بردن پلیدی از فروزه‌ها خورشید است. در استوره‌های هندی نیز پاککنندگی و نابودگری اهریمنان از فروزه‌ها اوست. در هند خورشید سوار بر گردونه‌ای است که هفت اسب او را می‌کشد یا سوریا به ریخت اسب بر همسر خود نمایان می‌گردد و فرزندان دستاورد از این آمیزش سر اسب دارند. چه در هند و چه در ایران، خورشیدگرفتگی و ماه‌گرفتگی نشانه اهریمن و کار دیوان و اهریمنان شمرده شده‌است.
زبان سیاه یکی از زبان‌های پراکنده در رمان‌های تالکین است. از آنجا که زبان سیاه به‌طور کلی یک زبان پلید است برخلاف زبان الفی، تالکین آهنگ یا شعر در زبان سیاه به جز نوشته‌های حلقه یگانه به کار نبرد.
متأسفانه با همهٔ دشواری و درازی راه کوهستانی تا قلعه، پای قاچاقچیان آثار باستانی بدانجا نیز رسیده‌است و در نقاطی از آن ردّی از حفاری‌های ناموفق دیده می‌شود. با توجه به گودال‌های حفر شده، که بیش از نیم متر نیستند و نشان از شکست و ناامیدی از ادامهٔ کار قاچاقچیان دارد، همچنان می‌توان امیدوار بود که تا دیر نشده‌است و دیگر قاچاقچیان طماع به نیات پلید خود نرسیده‌اند، سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی برای حفاظت از چنین آثار ریشه‌دار و ارزشمندی که در منطقه منحصر به فرد است، سیاستی مدبرانه به کار گیرد. تا مسئولان میراث فرهنگی فارس بیش از پیش برای این‌گونه آثار اهمیت قائل شوند و گروه¬ کارشناسی را برای شناسایی دقیق‌تر علمی این قلعهٔ باستانی بدانجا اعزام نمایند.
لغت وندیداد که صورت قدیم تر آن ویدیوداد[Latin ۴۹] است، اصلاً به معنی «کسی که قانونش جدایی دین و دوری از دیوان» است. «دیو» در اصل به معنی خدا بوده‌است، یعنی آن دسته از خدایان که زرتشت آن‌ها را مطرود دانسته‌است و از این رو، در اوستا دیوَیسنَه[Latin ۵۰] «دیوپرست» متضاد مزدَیسنَه[Latin ۵۱] «مزداپرست» است، و از سوی دیگر وی دیوَداتَه مترادف با مَزدَیسنَه و زَرَثوشتری[Latin ۵۲] «زرتشتی، پیرو، زرتشت» به کار می‌رود. بعدها در دوره ساسانی، که «دیو» از معنی اصلی خود که «خدا» و سپس «خدای مطرود» است به معنی امروزی «شیطان، عفریت» درآمد، در هنگام تدوین و تقسیم اوستا به نسک‌ها این بخش از این کتاب را، که دربارهٔ آئین پاکی و طهارت و دوری از پلیدی دیوان است، به این نام خواندند. وندیداد تنها نسک اوستای دوره ساسانی است که به صورت کامل به دست ما رسیده‌است و نوزدهمین نسک به‌شمار می‌رفته‌است.
در آن هنگام تمرکز کاری بیترکس پاتر بیشتر کتاب‌هایی با قالب اسباب‌بازی بود. خرگوش پلید برای کریسمس ۱۹۰۶ آماده شد. شکل کتاب به صورت یک نوار کاغذی آکاردئونی که در یک کیف کوچک جمع می‌گردید، طراحی شده بود. همچنین یک روبان که دور کیف پیچیده می‌شد، آن را آراسته می‌نمود. نوار به‌صورتی تا خورده بود که ۱۴ صفحه مصور از داستان خرگوش پلید را که از چپ به راست قصه را نقل می‌کردند، در خود جای می‌داد.
هر چند حزب ملی فاشیست بر طبق قانون اساسیِ پس از جنگ ایتالیا غیرقانونی و مطرود گردید اما تعدادی از احزاب نئوفاشیست سربرآوردند تا مشروعیت آن را بازگردانند. از لحاظ تاریخی، بزرگ‌ترین حزب نئوفاشیست، جنبش سوسیال ایتالیایی (به ایتالیایی:Movimento Sociale Italiano) بود که در ۱۹۹۵ منحل و جای آن را حزب اتحاد ملی گرفت؛ حزبی محافظه کار که خود را از فاشیسم دور ساخت (پایه‌گذار این حزب، نخست‌وزیر پیشین جان‌فرانکو فینی است که در سفری رسمی به اسرائیل اعلام داشت که فاشیسم "یک پلیدی مطلق است"). حزب اتحاد ملی و شماری از احزاب نئوفاشیست در سال ۲۰۰۹ به یکدیگر پیوستند تا حزب کوتاه عمر آزادی مردم به رهبری نخست‌وزیر برلوسکونی را تشکیل دهند؛ حزبی که البته پس از شکست در انتخابات سراسری ۲۰۱۳ منحل گردید.
یک نظر سوی مس قلب پلیدی کار من تا نماند در دل زنگار خورده هیچ رنگ
بهم آن هر سه تن اقرار کردند که دزدان پلید آن کار کردند
برای تقویت کار آن پلید شریر نمود زاده خطاب این چنین تقریر
نیفکندی ازپا بداندیش را پلید سیه کار بد کیش را
از آنجائیکه ترجمه‌کنندگان سنگ نبشتهٔ خشایارشا اَرت را به همان صورت اَرته به زبان ایلامی و بابلی ترجمه کرده‌اند، چنین می‌نماید که ارته یک اندیشه و جهان‌بینی آریایی و ایرانی باشد و در زبان مردمان باستانی دیگر، واژهٔ مناسبی که این معنا را برساند، وجود نداشته‌است. همان‌طور در بند هفتم همان سنگ‌نبشته آمده‌است که «تو که در آینده خواهی بود اگر فکر کنی که در زندگی خرسند شوم و در هنگام مرگ خجسته (رستگار) باشم آن آئینی که اهورامزدا فرموده احترام بگذار و ارته را با فروتنی اطاعت بکن. مردی که آن قانونی که اهورامزدا برپا فرموده احترام گذارد و اهورامزدا و ارته را با فروتنی پیروی کند، هم در زندگی خرسند شود و هم در هنگام مرگ رستگار می‌گردد.» از این عبارت‌ها که خشایارشا آورده کاملاً آشکار است که منظور او از ارته یا قانون ارته همان راه راست و فرمان اهورامزداست. راه و روشی که در برابر و بر ضد ارته قرار دارد درئوگه یا دروغ است که در دورهٔ هخامنشی با معنایی که امروزه ما به این واژه می‌دهیم و تنها سخن نادرست را اراده می‌کنیم فرق دارد بدین گونه که دروغ در نزد مردم روزگار هخامنشیان معنا و مفهومی بسیار وسیعی داشته و آن شامل هرگونه کار، سخن و اندیشهٔ پلیدی بوده که بر ضد اصول ارته باشد و نظم راستین جهان و اجتماع را برهم زند.
از نظر واژه‌شناسی، دیوانه یعنی دیوگونه یا بسان دیو. از آن جایی که در افسانه‌های ایرانی، دیو نماد نادرستی، زشتی و پلیدی و وارونه کاری است؛ دیوانه هم کسی است که کارهایی خلاف دیگران می‌کند.
صورت بی‌روان بُوَد مردار پاک را با پلید و مرده چه کار