پشت خمیدن

معنی کلمه پشت خمیدن در لغت نامه دهخدا

پشت خمیدن. [ پ ُ خ َ دَ ] ( مص مرکب ) خمیده گشتن پشت از پیری. پشت دوتا گشتن. گوژپشت شدن. || سخت خسته و شکسته شدن : از مردن پسر پشتم خمید.

معنی کلمه پشت خمیدن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- خمیده گشتن پشت از پیری پشت دو تا گشتن کوژ پشت شدن . ۲- سخت خسته و شکسته شدن : ( از مردن پسر پشتم خمید. )

جملاتی از کاربرد کلمه پشت خمیدن

تو از فراغ دل و عشرت آمدی بوجود من از خمیدن پشتی و زحمت کمری