پشت خار

معنی کلمه پشت خار در لغت نامه دهخدا

پشت خار. [ پ ُ ] ( اِ مرکب ) آهنی باشد چون چند شانه بهم پیوسته گرفتن گرد و موی زاید را از ظاهر بدن اسب و استر و غیره. قشو. فِرجول. کبیجه. فرجون.

معنی کلمه پشت خار در فرهنگ فارسی

( اسم ) آهنی مانند شانه که پشت اسب و استر و مانند آنرا خارند و پاکد کنند قشو فرجول کبیجه فرجون .

جملاتی از کاربرد کلمه پشت خار

جهان خار در پشت و ما خارپشت به هم لایقست این درشت آن درشت
دارای دو باله پشتی است که ۱۳ تا ۲۰ خار و ۱۸ تا۲۴ شعاع نرم و باله مخرجی ۲ تا ۳ خار و ۱۰ تا ۱۴ شعاع نرم دارد. ۴۵ تا ۴۷ مهره در ستون فقرات این ماهی وجود دارد.
بی درمی خار کشیدی به پشت نامده جز آبله هیچش به مشت
خارکش پیری با دلق درشت پشته خار همی برد به پشت
آخر این روی پری چون گستری بر پشت دیو آخر این برگ سمن تا کی نهی بر روی خار
خار بر پشت زنی زینسان گام دولتت چیست عزیزیت کدام
شده پیل از خدنگ غرقه سوفار بسان خار پشت و پشتهٔ خار
روان شد خار کن با پشتهٔ خار بخسته، دست و پا و پشت و گردن
فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام تا به پشت پاره ای این دشت می پیموده ام