پس نواخت
جملاتی از کاربرد کلمه پس نواخت
هیچ کس را دل به اشک آتشین ما نسوخت طفل ما را دامن آخر زمان خواهد نواخت
امام حسين عليه السلام به سرعت خود را به بالين قاسم رساند و ضربتى بر عمرو بنسعد نواخت كه دستش قطع شد و او فرياد زد و كوفيان براى نجاتش به ميدان تاختند؛سرانجام زير سم اسبان هلاك شد و حضرت فرمود:
در اواخر دههٔ ۶۰ میلادی، همکاری گستردهای با برخی آهنگسازان در اجراهایشان و نیز در زمینهٔ ساخت موسیقی فیلم داشت. او مابین سالهای ۱۹۶۶ تا ۱۹۶۸، بههمراه «عارف ساگ» برای خوانندگانی چون «مظفر آقگوون»، «یلدیز تزکن»، «احمد سزگین»، «شوکران آی»، «صباحت آکیراز» و «نوری سسیگوزل» باغلاما نواخت. «اورهان گنجهبای» همچنین در فیلمهای متعددی، سرپرست گروه موسیقی بودهاست.
نفس مرا کوست سزای گداخت گر ننوازی که تواند نواخت
3 - جانشين كردن پسرش يزيد، در صورتى كه او جوانى بود دائم الخمر و لباسهاىحرير مى پوشيد و ساز و طنبور مى نواخت .
در بستگیهای غیر یک نواخت ابتدا نمودار حالت پیشرفتگی و سپس کاهش را نشان میدهد یا بالعکس.
«الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی» مقصود ازین خلعتها نه اعیان آسمان و زمین عرش و کرسی و بهشت و دوزخ است و نه مقصود نواخت و تشریف آنست لیکن در حکم قدم رفته که شما را درین منازل گذری باشد و درین مواضع نظری، در هر منزلی ازین منازل ما از لطف خود نزلی بیفکندیم تا چون دوستان ما در رسند حظّ و نصیب خود از نواخت و تشریف ما بر گیرند.
سلمان به محضر رسولالله صلى الله عليه و آله آمد و قضيه را گفت ، حضرت در قبه اى نشسته بود و سلمانبه نزديك سنگ آمد، كلنگ را به دست گفت و ضربتى بر آن زد، از آن سنگ برقى جهيد،گويا چراغ پر نورى در شب تار بود، رسول الله با صداى بلند تكبير پيروزى گفت، مسلمانان نيز تكبير گفتند، ضربت دوم را نواخت نور ديگرى درخشيد در ضربت سوم بازنورى جهيد، سلمان گفت : پدر و مادر به قربانت يارسول الله صلى الله عليه و آله اين نورها چه بودند؟!
بس که هر کس نواختی او را منعم دهر ساختی او را
به فصلی ایدون کز خاربن برآید گل نواخت باید بر گل سرود خارکنا
تو را در ناسزاگوئى به على عليه السلام ملامت نمى كنم ، چرا كه آن حضرت بهخاطر شراب خوارى هشتاد ضربه تازيانه بر تو نواخت ، و پدرت را به جنگ بدر بهدستور پيامبر به قتل رساند، و خداوند على عليه السلام را در چندين آيه مؤمن و تو رافاسق ناميد، شاعر در مورد تو و در مورد على عليه السلام گفته است :
چو از شاه بشنید کوش این نواخت زمین را ببوسید و سر برافراخت
در بزم تو نی نواخت می یابد و من در حسرت آنکه کاشکی من نیمی
با این حال مرا به رسم شاگرد خود در آغوش گرفت و به مهر تمام نواخت.
پس از ورود به كاخ فرماندارى متوجه شدم كه فرزند زياد سر حسين (ع ) را پيش روى خود نهاده و در فكر فرو رفته و با چوبدستى بر لب و دندانهاى پيشين آن حضرت مى نواخت . او مدتى به اين كار خود ادامه داد. زيد بن ارقم كه در آن مجلس حضور داشت و شاهد ماجرا بود، روى به او كرد و گفت :
مواد و مصالح عایق حرارتی باید از نظر شکل ظاهری یک نواخت، بدون عیب و عاری از موادی باشد که مورد هجوم حشرات، قارچها و دیگر ارگانیزمها قرار میگیرند.
در ايـن جا قرآن كريم داستان را چنين بيان مى كند:ابراهيم نگاهى به ستارگان كرد وگـفـت كـه مـن بيمارم ، مردم نيز روى از وى گردانيده و (او را در شهر گذارده و) رفتند و،ابراهيم نزد خدايانشان آمد و گفت : چرا چيزى نمى خوريد؟ شما را چه شده كه سخنى نمىگوييد؟ آن گاه (پيش آمد و) ضربتى سخت برآن ها نواخت .(271)
در کاروان نواخت درای آهنگ شب برکشید پرده نیلی رنگ
بر روی دلم نواخت یک زمزمه عشق زان زمزمه ام زپای تا سر همه عشق
زان قوم یکی شناخت او را وز ساز ثنا نواخت او را