پس سر نمودن. [ پ َ س ِ س َ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ] ( مص مرکب ) کنایه از روگردانیدن بخجالت باشد و کسی را که مخل طبیعت باشد بلطایف الحیل از سر وا کردن. ( برهان قاطع ). روگردانیدن از خجالت. ( فرهنگ رشیدی ).
معنی کلمه پس سر نمودن در فرهنگ معین
(پَ س ِ سَ. نِ دَ ) (مص م . ) ۱ - کنایه از: روی برگردانیدن از شرم و خجالت . ۲ - مزاحمی را از سر خود واکردن .
معنی کلمه پس سر نمودن در فرهنگ فارسی
کنایه از روگردانیدن بخجالت باشد و کسی را که مخل طبیعت باشد بلطایف الحیل از سر وا کردن
معنی کلمه پس سر نمودن در ویکی واژه
کنایه از: روی برگردانیدن از شرم و خجالت. مزاحمی را از سر خود واکردن.
جملاتی از کاربرد کلمه پس سر نمودن
پس سر اينكه توبه انسان محدود است به قبل از معاينه موت و آثار آن ، و پس از آنكهانسان موت را معاينه كرد نظير فرعون ، ديگر توبه اوقبول نيست . و همچنين سر اينكه در عالم آخرت توبه اى نيست ، همينها بود كه براى شماعرض كردم .
زین پس سر آن نیست که من زهد فروشم ساقی، قدحی ده که به روی تو بنوشم
در اين شب (حمادبن عثمان ) بر (حضرت صادق ع ) وارد شد. حضرتسئوال كرد كه غسل كرده اى . عرض كرد بلى . پس حضرت حصيرى طلبيد و حماد رانزديك خويش خواند و مشغول نماز گرديد و پيوسته آنحضرت نماز خواند و حماد نيز خودرا بآنحضرت چسبانيده بوده و نماز ميخواند تا از نمازهاى خود فارغ شدند. پسآنحضرت دعا كرد و جماد آمين گفت تا صبح طلوع كرد. آنجناب اذان و اقامه گفت و بعضغلمان خود را طلبيد و پيش ايستاد و نماز صبح خواند در ركعتاول (حمد) و (انا انزلناه ) و در دوم (حمد) و (توحيد) خواند و بعد از نمازمشغول به تسبيح و تقديس و مسلمات شد. پس سر به سجده نهاد و بمقدار يك ساعت بجزچيزى از آنجناب شنيده نشد.
سراسر دزد ناشاعر تمامی پیش خود برپا برابر مونس خاطر پس سر دشمن جانی
بهلول گفت : از خود وى علت آنرا سؤ ال كن !! او مى گويد، جعفربن محمد عقيده دارد كهبندگان از خود اختيار دارند، در صورتى كه دروغ است و تمام كارها از خداست . اگراعتقاد امام اعظم اين باشد، پس سر او را خداوند با اين كلوخ شكسته است ، تقصير من چيست؟!
به ما عطا كرده است از يكديگر ميراث مى بريم و هرگز زمين خالى نمى باشد از يكى ازما كه در او كامل باشد آنچه ديگران در آن قاصرند، چون اين سخن را از پدرم شنيد بسياردر غـضـب شـد و روى نـحـسـش سرخ شد و ديده راستش كج شد، و اينها علامت غضب او بود وسـاعتى سر به زير افكند و ساكت شد، پس سر برداشت و به پدرم گفت كه آيا نسب ماو شما كه همه فرزندان عبدمنافيم يكى نيست ؟ پدرم فرمود كه چنين است و لكن حق تعالىمـا را مـخصوص گردانيده است از مكنون سرّ خود و خالص علم خود به آنچه ديگرى را بهآن مـخـصـوص نـگـردانيده است ، هشام گفت كه آيا چنين نيست كه حق تعالى محمّد صلى اللّهعـليـه و آله و سـلم را از شـجـره عبد مناف به سوى كافه خلق مبعوث گردانيده از سفيد وسـيـاه و سـرخ پـس از كـجـا ايـن مـيـراث مـخـصـوص شـمـا گـردانـيـده اسـت وحـال آنـكـه حـضـرت رسـول صلى اللّه عليه و آله و سلم بر همه خلق مبعوث است ، خدا درقـرآن مـجـيـد مـى فرمايد: ( وَ للّهِ ميراثُ السَّمواتِ وَالاَرْضِ ) (96) ؛ پسبه چه سبب ميراث علم مخصوص شما شد و حال آنكه بعد از محمّد صلى اللّه عليه و آله وسلم پيغمبرى مبعوث نگرديد و شما پيغمبران نيستيد.
خیز تا گامی بگردون بر نهیم پس سر این دیگ پرخون برنهیم
دلم ز بیم خزان می تپد، خوشا گل رعنا که در بهار پس سر نمود فصل خزان را
گفت : (من و او نشسته بوديم كه ناگه دو قرص نان در پيش روى او گذاشته شد كهسفيدتر بود از برف . پس خورديم من و او يك قرص و پاره اى از ديگرى و آن باقىبرداشته شد. پس نديدم احدى را كه آن را بگذارد و نه كسى كه آن را برداشت . او راناقه اى بود كه در وادى اردن مى چريد. پس سر خود را بلند كرد به سوى او. پس او رانخواند كه ناقه آمد و در پيش روى او خوابيد. پس سوار شد بر آن . گفتم : مى خواهم باتو مصاحبت كنم .)
دوازدهـم ـ روايـت شـده كـه روزى آن حـضـرت اولاد خـود را جـمـع كـرد وفـرمود به آنها: اىپـسـران مـن ! وصـيـت مـى كـنـم شـمـا را بـه وصيتى پس هر كدام كه اين وصيت را حفظ كندتـرسـانـيـده (83) وبـى آرام نـخـواهـد شـد با آن وصيت ، وآن وصيت اين است ،هرگاه آمد به نزد شما شخصى ودر گوش راست شما سر گذاشت وشنوانيد شما را كلماتنـاخـوش ونـاپـسـنـديـده ، پس سر گذاشت به گوش چپ وعذرخواهى كرد وگفت : من نگفتمچيزى ، قبول كنيد عذر اورا.(84) يعنى با اوكج خلقى نكنيد ونگوييد مثلا دروغمى گويى ، چه قدر بى حيايى ، الا ن به گوشم ناسزا و ناپسند گفتى .
و روايت است كه (امير المؤ منين ) عليه السلام ، ايندو ركعت را با اين كيفيت بجا مىآورد، پس سر از سجده بر ميداشت و ميفرمود: بحق آن خداوندى كه جانم بدست قدرت اواست هر كه اين نماز را بكند هر حاجت از خدا بطلبد البته عطا كند و اگر به عدد ريگهاىبيابان گناه داشته باشد، خدا بيامرزد.
اين سخن را همه پسنديدند، و قرار بر آن نهادند همين را حربه تبليغ ضد پيغمبر قراردهند، و سپس از دور وليد پراكنده شدند و از آن پس سر راه كاروانيان مى نشستند، و بههر كه برخورد مى كردند مى گفتند: مبادا به او نزديك شوى كه او چنين است .(203)
دلم آبی کند هر روز در گِل وزین پس سر نخواهم شست دانم
وصل تو دری نمی گشاید ما را پس سر همه عمر بر در بسته زنیم
ز اول بفکن این دنیا پس سر پس آن گاهی بگو الله اکبر
چو تیغ تیز پس سر برکشیده برآمد از شکم پهلو دریده
زین پس سر مینای می ناب سلامت! تا چند توان گفت که نواب سلامت!
بالجمله قتال سختى نمود تا آنكه به روايتى شصت و دو تن را به خاك هلاك انداخت ، پسمردى از بنى تميم كه او را بديل بن صريم مى گفتند بر آن جناب حمله كرد و شمشيربر سر مباركش زد و شخصى ديگر از بنى تميم نيزه بر آن بزرگوار زد كه او را برزمين افكند، حبيب خواست تا برخيزد كه حصين بن تميم شمشير بر سر او زد كه او را ازكار انداخت ، پس آن مرد تميمى فرود آمد و سر مباركش را از تن جدا كرد، حصين گفت كه منشريك تو هستم در قتل او، سر را به من بده تا به گردن اسب خود آويزم و جولان دهم تامردم بدانند كه من در قتل او شركت كرده ام آنگاه بگير آن را و ببر به نزد عبيدالله بنزياد براى اخذ جايزه ، پس سر حبيب را گرفت و به گردن اسب خويش آوريخت و درلشكر جولانى داد و به او رد كرد.
از آن پس سران سپه را بخواست بگفتا که لشکر بسازید راست
پس سر به موى آسمان بلند كرده و گفت : اى پروردگار من ، مرتكب گناه ديگر شده ام واينك مرا كيفر خواهى كرد زيرا كه من تمام زمين را طى كردم و يا چنين حادثه اى روبه رونشد مسجد خداوند وحى فرستاد: اى آدم گناهى تازه مرتكب نشده اى ولى فرزند تو حسينعليه السلام در اين سرزمين به ظلم كشته مى شود اينك خون تو به موافقت وى ريخته شد.