پس خواستن

معنی کلمه پس خواستن در لغت نامه دهخدا

پس خواستن. [ پ َ خوا / خا ت َ ] ( مص مرکب ) باز خواستن. خواستن چیزی را داده. طلبیدن فرستاده ای را.

معنی کلمه پس خواستن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- چیز داده را پس گرفتن . ۲- پس خواندن

جملاتی از کاربرد کلمه پس خواستن

O قرآن نسبت به مؤ منان جمله ى (اقامواالصلوة ) به كار مى برد ولى درباره ى منافقين جمله ى (قاموا الى الصلوة ) و تفاوت ميان (اقاموا) و (قاموا) تفاوت ميان برپاداشتن و به پا خواستن است .
در گویش علامرودشتی، شکل ویژه فعل آینده به‌کار نمی‌رود، بلکه از مضارع التزامی به همراه فعل خواستن یا از قیدها و فعل مضارع اخباری برای بیان فعل آینده استفاده می‌شود:
و اما در مورد استرحام و آب خواستن امام از دشمن به صورتى كه ذكر گرديد در هيچيك ازمنابع نقل نشده است و ظاهرا عدم توجه به مفهوم صحيح و صدروذيل يك جمله موجب به وجود آمدن چنين مطلبى گرديده است .
از خوردن و خواستن بر آسا و بباش و آرام گزین که خفته ای بر سر گنج
چون دوستت از تو ببرد خود را به پيوند با او وادار، و چون روى برگرداند، مهربانىپيش آر، و چون بخل ورزد از بخشش دريغ مدار، و هنگام دورى كردنش از نزديك شدن ، وبه وقت سختگيرى اش از نرمى كردن و به هنگام خطايش از عذر خواستن .
از مجموعه مباحث در شرح اين فراز، استفاده مى شود كه خواستن از خداوند كه انسان رامحبوب در زمين و آسمان قرار دهد معنايش اين است كه خداوند توفيق دهد تا در مسير بندگىخودش قرار گيريم . آن بندگى كه هدف حقيقى از خلقت همه موجودات بوده و از وجودانسان كمال آن مى تواند ظهور كند و در اين صورت تمامى موجودات در مسير آن رابطهحقيقى با حق تعالى قرار مى گيرند و پيوند و جاذبه آنها با يكديگر بر اساس ‍فطرت و گرايش توحيدى خواهد بود و قهرا چنين انسانى كه با به كار بستن ابزاربندگى و كمك گرفتن از حق تعالى در اين مسير، سير حقيقى وجودش ‍ را در جهت حقيقتوجودش يعنى حق تعالى قرار داده ، هماهنگ با تمامى موجودات بوده و محبوب آنها مى شوداعم از ملائكه و حقايق عاليه هستى تا انسانهاى مؤ من و زمين و آسمان ، و آثار اين محبتبرايش ظاهر مى شود، همان طور كه گذشت .
اردیبهشتگان یا گلستان‌جشن از جملهٔ جشن‌های آتش است. روز سوم از هر ماه به نام اردیبهشت می‌باشد و سوم ماه اردیبهشت جشن اردیبهشت‌گان برگزار می‌شد.خلف تبریزی آورده که در این روز نیک است به معبد و آتشکده رفتن و از پادشاهان حاجت خود خواستن و به جنگ و کارزار شدن.
نخست اينكه خواستن و مشيت و اراده الهى كه در اين آيات به آن اشاره شده يك مسالهدلبخواه و بى حساب نيست ، بلكه همانگونه كه سابقا هم گفته ايم
ز خواهش دل خود دادمش خبر گفتا چه سود خواستن تو چو من نمی خواهم
کنونست هنگام کین خواستن بباید بسیچید و آراستن
مرا از شکستن چنان درد ناید که از ناکسان خواستن مومیائی
وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ. این سخن از فریشتگان نه اظهار منّت است که این غایت تواضع است. چنانک عرب گوید بخدمت در خواستن. أ تستعین بغیری و انا مجد فی خدمتک؟ و علی ذلک قوله وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ.
زین جهان چیزی نخواهم خواستن جز وصل تو گر فلک یک روز بنشاند به سلطانی مرا
O حضرت موسى عليه السلام در دريافت وحى مشكلى نداشت و وزير خواستن او تنها به خاطر سنگينى مسئوليت رسالت و سختى تبليغ بود.
محدث نورى هم كه بى گمان از آن بزرگمردان نامى است همانند بيشترمراحل زندگانى ، در اين مرحله حياتى هم توفيق رفيقش شد. با اينكه در كودكى از وجودپر نور پدر محروم مى شود ولى در سايه سعى و تلاش ‍ خويش از هماناول جستجو را آغاز مى كند و مى يابد آنچه را كه مى خواهد. چرا كه خواستن توانستن است وجوينده يابنده و حركت ، بركت آفرين .
پيش از اين وعده داديم كه حجاب اصيل و راه نجات و رستگارى از اين حجاب را بيان كنيم . پس بايد به وعده وفا شود. از اين رو مى گوييم : محبت دنيا كه سرآمد همه ى گناهان است ، همان حجاب از ياد خداوند و پرده اى از شناخت و شهود نفس است ، به گونه اى كه دوستى دنيا با ذكر خداوند جمع نمى شوند، چنان كه دوستى دنيا با شناخت خداوند نيز جمع شدنى نيست ؛ فاءعرض عن من تولى عن ذكرنا و لم يرد الا الحيوة الدنيا * ذلك مبلغهم من العلم ان ربك هو اءعلم بمن ضل عن سبيله و هو اءعلم بمن اهتدى . (512) زيرا آيه دال بر آن است كه دنيا خواهى حجابى براى ياد خداوند است . پس دنيا مصداق غفلت و طالب آن غافلى است كه اهل ذكر نيست و خواستن دنيا با غفلت از ياد خداوند مساوى است . پس هر كس ‍ دنيا را بخواهد، از خداوند غافل شده ، او را فراموش مى كند و هر كه خداوند را فراموش كند، خداوند او را به فراموشى نفس خويش دچار مى سازد؛ ... نسوا الله فاءنسيهم اءنفسهم اءولئك هم الفاسقون . (513)