پزشک دستیار

معنی کلمه پزشک دستیار در لغت نامه دهخدا

پزشک دستیار.[ پ ِ زِ دَ ] ( اِ مرکب ) طبیب معاون. ( فرهنگستان ).

معنی کلمه پزشک دستیار در فرهنگ فارسی

( اسم ) معاون طبیب دستیار

جملاتی از کاربرد کلمه پزشک دستیار

وی دوران پزشکی عمومی را در برزیل در سال ۱۹۶۸ به پایان رساند. سپس با ایالات متحده آمریکا رفت و دوران دستیاری جراحی عمومی را در آنجا گذراند. سرانجام برای گرفتن فوق‌تخصص جراحی قلب و قفسهٔ سینه در سال ۱۹۷۵ میلادی به دانشگاه تورنتو در کانادا آمد.
در کنار بهمن (وهمن یا وهومنه از امشاسپندان) سه دستیار او قرار می‌گیرند که نخستین آنها ماه، دومین گوش و سومین رام است که قرینهٔ وای محسوب می‌شود و در زندگی بعد از مرگ نقش خاصی را ایفا می‌نماید. در واقع در زندگی پس از مرگ، رام به ارواح نیکوکار و عادل مدد می‌رساند تا مشکلات و موانع را پشت سر بگذارند. رام یکی از جنبه‌های زمان نیز به شمار می‌رود او نخستین پزشک مینوی است که چاره و درمان دردها به دست او سپرده شده است.
محمود خان بروجردی طبابت را در مدرسهٔ دارالفنون تهران نزد دکتر تولوزان فرانسوی فراگرفت و دستیار دکتر محمد، فارغ‌التحصیل رشتهٔ طب از دانشگاه پاریس، بود. وی سپس، در سمتِ پزشک خصوصی، در زمان ولایتعهدی مظفرالدین شاه، به خدمت وی درآمد.