پر باد شدن
معنی کلمه پر باد شدن در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه پر باد شدن
در اين هنگام نگاه كردم ديدم غلاف ضخيم و بادكرده اى در گوشه خانه است . پيش خودم گفتم : حدسم خطا نرفته و گمان بيهوده نكرده ام غلاف پر باد و سبكى است و چندان مهم نيست . اگر خليفه خنديد كه من نفع فراوانى برده ام ، و چنانچه نخنديد چند ضربه با اين غلاف پر باد اهميتى ندارد.
در آن حال بس كه در او دميده بودند، بدنش پر باد و بسيار گنده و بزرگ شده بود. تمام بدنش ورم كرده ، و ديدگانش پف كرده و از حدقه بيرون آمده بود. همين كه خواست بتركد خليفه به يكى از پزشكان گفت كه رگ بالاى ابروى او را بشكافد. با شكافتن رگها باد همراه خون با صداى بلندى از آن بيرون آمد تا اينكه از باد خالى شد و به هلاكت رسيد. اين عمل بزرگترين شكنجه اى بود كه تا آن روز به نمايش گذاشتند.(72)
حـكـيـم سـخـنـان ابـوجـهـل را بـراى عـتـبـه گـفـت كـه نـاگـاه ابـوجـهـل از دنبال رسيد عتبه روى با او كرد و گفت : يا مُصَفِّر الاِسْت (183)تـعـيـيـر مـى كـنـى مـرا، معلوم خواهد شد كه كيست آن كس كه شُش او پر باد گشته . از آن طـرف پـيـغـمـبـر صـلى اللّه عـليـه و آله و سـلم از بـهـر آنـ كـه مـسـلمـانـان رادل بـه جـاى آيـد و كـمـتـر بـيـم جـنـگ كـنـنـد بـه مـفـاد (وَ اِنْ جـَنـَحـُوا لِلسِّلْم فـَاجـْنـَحـْلَها)(184) هر چند دانسته بود كه قريش كار به صلح نكنند از بهر آن كه جاىسـخـن نـمـانـد پـيام براى قريش فرستاد كه ما را در خاطر نيست كه در حرب شما مبادرت كنيم ؛ چه شما عشيرت و خويشان منيد، شما نيز چندان با من به معادات نرويد مرا با عرب بـگذاريد اگر غالب شدم هم از براى شما فخرى باشد و اگر عرب مرا كفايت كرد شمابه آرزوى خود برسيد بى آنكه رنجى بكشيد.
حـكيم بن حزام چون اين بشنيد از عتبه درخواست كرد كه مردم را از جنگ بازنشاند عتبه گفت اگر توانى ابن حنظليّه يعنى ابوجهل را بگو هيچ توانى مردم را بازگردانى و با محمّدصـلى اللّه عـليـه و آله و سـلّم و مـردم او كـه ابـنـاءِ عـمّ تـواَنـد رزم نـدهـى ؟ حـكـيـم نـزد ابـوجهل آمد و پيغام عتبه بگذاشت ابوجهل گفت : اِنْتَفَخَ سُحْرُه ؛ يعنى پر باد شده شُش او. كـنـايـه از آنـكـه ترس و بد دلى عارض او شده و هم عتبه بر پسر خود ابوحذيفه كه مسلمانى گرفته و با محمّد است مى ترسد.