پر اندیشه شدن
معنی کلمه پر اندیشه شدن در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه پر اندیشه شدن
کجا کارشان همگنان پیشه بود روانشان همیشه پر اندیشه بود
ازو بستد آن نامه مرد جوان زرفتن پر اندیشه بودش روان
کنگر مدح تو از بس که بلندست شود در فضایش پر اندیشه تهی از پرواز
پر اندیشه شد تا چه آمد پدید که یارد بدین جایگاه آرمید
زمانی پر اندیشه شد زال زر برآورد یال و بگسترد بر
بیامد پر اندیشه دستان سام که تا چون زید تا بود نیک نام
همان زان سپاه پراگندگان پر اندیشه و تیره دل بندگان
ز روم و ز ایران پر اندیشهام شب تیره اندیشه شد پیشهام
بیامد بنزدیک آن بیشه شد دل کام جویش پر اندیشه شد
برفت و بپیمود بالای شب پر اندیشه دل پر ز گفتار لب