پر افاده

معنی کلمه پر افاده در لغت نامه دهخدا

پرافاده. [ پ ُ اِ دَ / دِ ] ( ص مرکب ) در تداول عوام ، بسیار کِبر. متکبر. مُعجب.

معنی کلمه پر افاده در فرهنگ فارسی

( صفت ) پر ادعا .

جملاتی از کاربرد کلمه پر افاده

صبا بگو به رقیبان که آسمان نگذاشت که بیش ازین به من بینوا افاده کنید
كلمه (لا جرم ) كلمه اى است مركب از (لا) و (جرم ) كه در همهاحوال به يك صورت استعمال مى شود، و بطورى كه(خليل ) و (سيبويه ) گفته اند معناى تحقيق را افاده مى كند، تعريفهايى هم كهديگران براى اين كلمه كرده اند، برگشتش به همين تعريفخليل و سيبويه است ، هر چند كه در اصل مركب بودنش اختلاف كرده اندخليل گفته : اين كلمه ، كلمه تحقيقى است كه جز در مورد جواب ،استعمال نمى شود، مثلا شنونده در برابر سخن گوينده اى كه گفته : (چنين و چنانكرده اند) مى گويند: (لا جرم پشيمان خواهند شد).
گشتم بسی به مدرسه ها کس نیافتم کو درس عشق افاده کند استفاده هم

اين آن حقيقتى است كه دقت و تدبر در آيات قرآنى آن را به دست مى دهد، و خلاصه اشاين شد كه : منظور از اغواى خداى تعالى شيطان را، اغواء واضلال ابتدايى نيست . بلكه به عنوان مجازات است ، و جمله (و ان عليك لعنتى ) هم آنرا افاده مى كند.

از آنجا كه به آخرت نمى توان رسيد مگر از راه دنيا، لذا به هر انسانى كه اين راه راطى كند نمى شود گفت دنيا طلب مگر آنكه از آخرت اعراض نموده و به كلى آن رافراموش كند و در نتيجه اراده و حواسش خالص براى دنيا شود، همچنانكه كلمه (كان )در جمله (من كان يريد) كه استمرار را افاده مى كند نيز اين معنا را مى رساند.
و اين دو وزن (مفعل و فعال ) در باب اعداد، دلالت بر تكرار ماده مى كند در نتيجه معناىمثنى (دوتا دوتا) و معناى ثلاث (سه تا سه تا) و معناى رباع (چهارتاچهارتا) است و چون خطاب در آيه به تمامى مردم است نه به يك نفر لذا هر يك از اينسه كلمه را با حرف واو از ديگرى جدا كرد تا تخيير را برساند و اين معنا را افاده كندكه هر يك از مؤ منين اختيار دارند در اينكه دو يا سه و يا چهار نفر همسر براى خود انتخابكنند، از آنجا كه كل مردم در اينجا مخاطب مى باشند عددهاى (دو)، (سه ) و (چهار)بايد در قالب كلماتى ادا شوند كه بيانگر تكرار است كه آن كلمات عبارتند از: (مثنى)، (ثلاث ) و (رباع ).

باز مويد اين معنا جمله (من رحمتى ) است ، چونانت قال از مثل (اولئك يئسوا من رحمه الله )، و يا (من رحمته )، با اينكه مقتضاى سياقهمين بود، به مثل (اولئك يئسوا من رحمتى ) تصديق و اعتراف را در ضمن دادناصل خبر افاده مى كند، و صريحا اهل عذاب را كه قبلا مجمل بيان كرده بود، تعيين مى نمايد. مويد ديگرش تكرار كلمه (اولئك ) و نيز خود سياق است .

اين بود خلاصه آن حجتى كه آيه مورد بحث آنرا افاده مى كرد، و برگشت آن به عبارت ديگرى به اين مى شود كه : معناى الوهيت معنائى است كه بر شريك به معناى شفيع وواسطه ، صدق نمى كند، براى اينكه الوهيت لازمه معنايش مبدأ بودن براى صنع و ايجاداست ، و مبدأ صنع و ايجاد بودن ، لازمه معنايش اينست كه اين مبدأ در تصرفات خود مستقل بوده ، در استحقاق اينكه همه مربوبين براى او خضوع كنند، متعين باشد و واسطه اى كه مشركين آنرا اله مى دانند، اگر در تصرفات خودمستقل و بى نياز از خالق و صانع است ، چرا پس اسمش را واسطه و شفيع مى گذارند؟بايد بگويند همين مجسمه اصل و مبدأ آفرينش است ،

سوم اينكه در سابق گفتيم آيه شريفه تنها در مقام بيان عملى است كه خدا در موقع هدايتو اضلال در قلب انجام مى دهد و اما اينكه آيا تمامى هدايتها و ضلالتها تنها از ناحيه خدااست ، آيه از آن اجنبى است ، گو اينكه هدايت و ضلالت از ناحيه خدا است و ليكن غرض ازآيه مورد بحث ، افاده آن نيست .

كلمه (ذرء) به معناى ايجاد بر وجه اختراع است ، و گويا معناى اصليش ظهور بوده . وكلمه (حرث ) به معناى زراعت است . و اين كه فرمود: (بزعمهم : به خيالشان ) يكنوع تنزيه است و معناى (سبحانه ) را كه در آيه (و قالوا اتخذ الرحمن ولدا سبحانه ) است افاده مى كند، و (زعم ) در لغت عرب به معناى اعتقاد است ، و ليكن غالبا در اعتقاداتى استعمال مى شود كه مطابق با واقع نباشد.

و خلاصه مى گويد: تو نمى توانى آنچه را كه در طريق تعليم از من مى بينىتحمل كنى و دليل بر اين تاكيد چند چيز است ،اول كلمه (ان ). دوم آوردن كلمه صبر است به صورت نكره در سياق نفى ، چون نكرهدر سياق نفى ، افاده عموميت مى كند. سوم اينكه گفت : تو استطاعت و توانايى صبر راندارى و نفرمود (نسبت به آنچه كه تو را تعليم دهم صبر ندارى ).
ليكن اين معناى بعيدى است ، و اينكه گفت كلام دلالت بر (من ) داشت ، و لذا حذف شد،به هيچ وجه قابل قبول نيست ، و به فرض ‍ هم كه مقصود افاده اين معنا بوده باشد،كافى بود خطاب را متوجه انسان كند، و به حكم تغليب جن و ملك را هم اراده نموده وبفرمايد (و ما انتم بمعجزين فى الارض و لا فى السماء - شما نمى توانيد خدا راعاجز كنيد، نه در زمين و نه در آسمان ).
بگرم چشمی من در نظاره معنی بشر مگینی من در افاده اشعار